زنم با عصبانیت اومد پیشم و گفت:
اگه تو شاعری، من بچه شیرم، پس خیال نکن که برات خیلی
میمیرم.
منم بهش
گفتم:
ای عزیزتر از جانم، تو که اینجوری نبودی. خیلی داری عصبانی میشی،
اینقدر حرص و جوش نخور. شیرت یهویی دیدی خدا نکرده خشک میشه ها و منم باید برم واسه طفلانمون از کوچه مروی شیر خشک بخرم. آخه مراعات حال منم بکن.
بعدش
بازم بهش گفتم:
خوب، البته در این خصوص بعضی از محققین نظریه ای هم داده اند و گفته
اند،
اول قرار
نبود که عاشقان را بکشند
بعدا" قرار بود که عاشقان را بکشند
تنظیم
طنز: داریوش دوسرانی (TAVABAM)