معرفی وبلاگ
خداوندا؛ ميخواهم هماني شوم كه تو خواهي / نه هماني كه شوي برايم و من ميخواهم ! / خواهان آنم كه شوم برايت و تو خواهي / خواست من همان شود كه تو ميخواهي............................. *************************** منم آن شاعر تواب كه در آخر عمر / روي قله ي پر از قافيه ها / و تو مسجدي پر از خاطره ها / گاهي سجده و گاهي يه نيم نگاه / و بدنبال پر از حساي خوب / با لغاتي كه نشان دهد يادي به اوست / بنويسم شعري نو رو چكنويس / تا خدا گويد : تو اي بنده من / تو در اين جاي قدمگاه / فقط از ما بنويس ( تنظيم: داريوش دوسراني )
دسته
محرم و صفر
ادبستان
معلم و آموزه هایش
نماز ستون دین
رایانه، موبایل و فنی
حرفهای دین 2
حرفهای دین 1
هنر زنان ایرانی
پزشکی و سنتی
خبر و ورزش
از هر دری سخنی
لینکستان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 176017
تعداد نوشته ها : 143
تعداد نظرات : 163
Rss
طراح قالب

وقتی چنین جامعه ای را در درون کشورمان بسازیم، آنوقت است که قدرتمندانه می توانیم بطور کامل مستقل بشویم و در تمامی عرصه های جهانی عرضه اندام کرده و با تولیدات محصولات فرهنگی، صنعتی و کشاورزی و حتی سیاسی و نیز قضائی و از همه مهمتر در ادبیات زبان فارسی که چون نگین هُمام انگیز در کشور ایران اسلامی می درخشد به دیگر کشورهای دنیا صادر نمائیم. در ادامه باعث خواهیم شد تا جوامع دیگر و به خصوص همان بیگانگان و دشمنان قسم خورده فعلی ایران، جهت نیازهایشان و خرید تولیدات ما در داخل کشور، خودشان بسوی ما روی بیاورند تا بعد از گذشت قرنها بار دیگر افتخارات گذشته مان در خاک گوهربار ایران اسلامی مجددا" احیاء بشود و بدرخشد و اینبار این فرهنگ متعالی ما است که بر روی افکار مردمان سرزمینهای دیگر تأثیر خواهد گذاشت و پیشتازی خواهد کرد تا از لحاظ تمامی ابعاد فرهنگی، اقتصادی و سیاسی سرآمد همه آنان گردیم.

پس از سالهای طولانی، موهای سپیدم را در آئینه و درون خود می دیدم که نشان از سخت ترین رنجهای عمرم و پیری بوده است و ندانستم که در زندگانی، عشق می باید باشد تا بتوانم شور و اشتیاق داشته باشم.

هموطن، با عشق به دین و میهن چه در گذشته و چه در آینده هر دو را با هم دوست داشته باشیم. اگر در وجودمان با احساس شعف و افتخار عمیق به هر دوی آن بیاندیشیم، آنگاه با عشق خواهیم توانست زمان حال و اکنون خود را دگرگون نمائیم.

که من گفتم چه خوش گفتم / که تو شنوی و خوش شنوی

     نا من هست داریوش

     فرزند ایران زمین

     سرباز خاک کهن

     خاک پاکش دلنشین

     ایمانم استوار

     حافظ آئین و دین

     همرزمانم بیشمار

     جملگی پاسدار دین

     عشق من باشد وطن

     از کجا آرَم چنین

     سرزمینم افتخار

     افتخارم با حیدر همنشین

 

با تشکر از صبر و حوصله تمامی شما عزیزان که نسبت به مقاله این بنده حقیر و کوچکتر از بندگان دیگر در درگاه الهی، وقت گذاشته اید و مطالعه فرمودید. اِن شاءالله خداوند تبارک و تعالی به همگی ما صبر متعالی تری عنایت بفرماید و اجرکم عندالله...

داریوش دوسرانی (tavabam)

سه شنبه 24 2 1392 13:20

شاهنامه جلوه گاه حکمت نظری و عملی است که در آن دریایی از حکمت نظری و عملی ایران به چشم می خورد. علاوه بر این فردوسی دلباخته و مجذوب مفاهیم حکمت اسلامی نیز بوده است و اگر در شاهنامه خلاف مفاهیم اسلامی وجود داشت، در جوامع اسلامی دوران ما در دلها نمی نشست. آنجا که حسنین هیکل روزنامه نگار مشهور مصر که او هم می داند مصریان نیز همانند ایرانیان پیشینه ای دیرینه در تاریخ خود دارند و از فرهنگی گرانمایه برخوردار میباشند می گوید:

اگر ما مصریان خویشتن را پاس نداشته ایم و مصری نمانده ایم، از آن روی بوده است که چون ایرانیان فردوسی و شاهنامه نداشته ایم و اگر ما هم یک فردوسی می داشتیم، به زبان خودمان سخن می گفتیم.

مطمئنا" این یک واقعیت است که اگر ما هم فردوسی و شاهنامه را نداشتیم، امروز اصالت خودمان را نمی یافتیم و نگاهمان متفاوت می شد. حال اگر از آنچه داریم راضی هستیم بخش عمده ای از آنرا می بایست مدیون فردوسی و شاهنامه اش باشیم و بدانیم که شاهنامه قطعه مهمی از قطعات تاریخی ملت ایران است. او احیاء حیا ایرانیان است و مردانگی خویش را در این راه و اثر ارزشمند خود، تاکنون به ما اثبات کرده و اثر گذار جاودانی و ابدی در ریشه و ذهن هر یک از ما شده است. همانگونه که حضرت علی (ع) اما اول شیعیان جهان اسلام می فرمایند: معرفت ریشه مردانگی و ثمرة میوه اش حیا است.

زیر آسمان شهر، خیلی چیزها تازگی ندارد و تازگی اگر هست، آن لباس تازه ای است که ما آنرا بر پیکرة اندیشه های کهن می پوشانیم. باید در پوشانیدن این لباس، توانایی و مهارت کافی داشته باشیم تا دریابیم که اندیشه های اصیل فرهنگی ایران، کهنِ ناشدنی است.

با تهاجم فرهنگی کافران خدانشناس و زورگویان کشورهای به اصطلاح قدرتمند و ابر قدرت جهان در آن سرزمین ها به داخل کشور ایران اسلامی، متأسفانه بعضی از مردمان بی تفاوت در داخل کشور باعث گردیده شده اند که بدون هیچگونه مقاومتی که اِن شاءالله ناآگاهانه بوده باشد ولی بعضا" آگاهانه نیز مشاهده شده است، اصول بی ارزش و پوچ غربیان را در زندگانی خود قرار بدهند و در این تهاجم ویرانه ساز، همسو با آنان بشوند و مشتاقانه به استقبال کالاهای فرهنگی بی ارزش دشمنان دین اسلام و از خدا بی خبر بروند، تا آنان در سرزمین هایشان در امنیت و عدالت و ارزانی و وفور نعمت بسر ببرند و فرهنگ مهجور و مظلوم به ارث رسیده از نیاکان و گذشتگان مان را که بسیاری از همین مردم آب و خاک کشور، در گذشته های نه چندان برای آن مبارزه کرده اند و بر سر آن جانها باخته اند، در این زمانه در حال نابود شدن ببینیم و حتی به نابود شدن آن اهمیت ندهیم. اگر به فرهنگ اصیل ایرانی اهمیت داده نشده است فقط بدین خاطر بوده که هیچ عزم و اراده ای در هر یک از بعضی از مردمان ایران که در این مدت از خداوند متعال عمر گرفته اند دیده نمی شود و به همین دلیل مستدل است که فرهنگ غربی را جایگزین فرهنگ مظلوم خودشان و در ذهن اندیشه های خودشان کرده اند. کسی که دوستی میهن را ندارد در نظرم مرده از آن خوب تر است.

اِن شاءالله بعد از این و در نظر خداوند کریم و دانا و همچنین آگاه و توانا، همگی ما بدون استثناء بعنوان یک دیندار واقعی به دین و عاشق حقیقی به وطن دیگر اینگونه نباشیم.

چنانچه با همت و اراده مصمم و قوی و استوار در کشور دینی و باستانی ایران زمین، بتوانیم و بخواهیم اولین قدم و ابتداء به ساکن را از همین حالا جهت پیشرفت و توسعه فرهنگ کهن ناشدنی سرزمین مان برداریم، می بایست از همان اول برای رسیدن به چنین پیشرفتی، فرهنگ درونی خودمان را که همانا فکر و اندیشه مخصوص خودمان می باشد تغییر بدهیم. یعنی هر کاری را می بایست اول از همه از خودمان شروع بنمائیم تا بتوانیم با تلاشهای بسیار طولانی، دشواریها و سختی های آنرا به به جان بخریم تا اِن شاءالله به سعادت و کامیابی که از مدتها پیش خواهان آن بوده ایم و در افق های دور دست آنرا جستجو اش می کرده یم برسیم.

اگر چنین مرحله ای را بتوانیم پشت سر بگذاریم، در مراحل بعدی نیز می توانیم با بازیابی و احیا‌ء همان فرهنگی باشیم که از مدتها پیش در درون خودمان گم کرده بودیم و بعد از این مراحل است که می توانیم با تأثیرگذاری از افکار هدفمند و اثربخش خود بر روی دیگران و فرزندان میهن، یک جامعه ایرانی پویا و قدرتمند با غنایی از فرهنگ ریشه دار و منطبق به منطق و اندیشه های اصیل ایرانی و با تأسی از آموزه های دینی که همانا دین مبین اسلام است بسازیم و به آن ببالیم و حتی با آن نیز می توانیم به تمام دنیا فخر بفروشیم.

 

با تشکر از صبر و حوصله شما

داریوش دوسرانی (tavabam)

شنبه 7 2 1392 9:13

با اینکار نه تنها هیچ کس به هیچ نتیجه ای نخواهیم رسید، بلکه اینبار این ما هستیم که می خواهیم به تنبلی و سستی خودمان ادامه بدهیم. چون از خیلی وقت بیش از اینها، به چنین سستی و تنبلی عادت کرده ایم و دوست هم نداریم به هر طریق ممکن تن به سختی بدهیم. در حقیقت دوباره خواسته ایم از حقایق موجود در اطرافمان فرار کرده و با واقعیتها روبرو نشویم و یا اینکه در کل به آن اهمین ندهیم. حاصل تنبلی و سستی و عدم برنامه ریزی مدون و هدفمند در ذهن و اندیشه هریک از ما و عمل ننمودن به انجام کارهای بایسته و ضروری در کشور و جامعه چه بصورت فردی و چه بصورت جمعی، خواب عمیقی را به همراه خواهد داشت که هیچ بیداری در آن منصور نیست.

درست در همین نقطه و مکان یعنی سستی و تنبلی و نتیجه خواب بدون بیداری است که در جهان کنونی و فعلی اطراف خودمان و حتی پیرامون کشورمان از سوی بیگانگان و دشمنان تشنه به خون در خارج از کشور، مورد «تهاجم فرهنگی» قرار می گیریم و به همین راحتی که حال حاضر در زندگانی خود مشاهد می نمائیم، با محصولات وارد شده غربیان و دیگر بیگانگان با دستان خود آینده خودمان را داریم از دست می دهیم و همراه با آن وابستگی بیشتر از این را در وجودمان پرورش و بازیابی می کنیم تا آنان بیش از این، ذهن و فکر ما را در اختیار داشته باشند و فقط آنها برای ما تعیین و تکلیف کنند که آینده خودمان را چگونه بسازیم.

آنان می خواهند با حذف ارزشهای دینی و میهنی در ذهن و اندیشه های هر یک از ما، فرهنگ خودشان را در وجود ما جا بیندازند تا ما آنرا هضمش نمائیم. آنها سعی می کنند ارزشهای قومی و فرهنگی خودمان را به تاریخ بسپاریم و به ما بفهمانند که بعد از این می باید فرهنگ کشورمان را در موزه ها بیابیم و در آنجا درباره اش سخن بگوئیم. کانت که به قول خودش با اندیشه هایش انقلاب کپرنیکی کرده است، می گوید: عقل تنها اموری را می تواند بشناسد که فقط در زمان و مکان باشد و چون حقایق فراتر از زمان و مکانند، شناخت از سوی عقل ممکن نیست. اما فردوسی حکیم و دانا، در مقام سخن گوی راستین فرهنگ ایرانی، سخنانی را بیش از یک هزار سال پیش گفته است که اکنون داریم دوباره آنرا از زبان کانت می شنویم! حکیم ناز گوهر ایران اینچنین سخن می گوید:

خرد را و جان را همی سنجد او / در اندیشه سخته کی گنجد او

به هستیش باید که خستو شوی / ز گفتار بیکار یکسو شوی

یعنی اثبات و پذیرش وجود خدا، بقای روح (نفس) و لزوم رستاخیز و معاد بعهدة عقل عملی است و دریافت ظواهر دنیوی محدود به عقل نظری، تا عقل عملی زمینه پذیرش و خستو شدن به این حقایق را فراهم بیاورد. با چنین دیدگاهی از سوی فردوسی در بیش از یک هزار سال پیش، ما به ارزش بی نظیر اندیشه های این مرد والا مقام و اسطوره جاودانی ایران زمین پی خواهیم برد که درود بی پایان ما بر او و تربتش باد. سعدی، شاعر دیگر نامی ایران در خصوص فردوسی چنین می سراید:

چه خوش گفت فردوسی پاکزاد / که رحمت بر آن تربت پاک باد

«فلسفه فرزند عقل و حکمت زاده خرد است» و این فلسفه فکری و اندیشه فردوسی خردورز است که او حکیم بوده و از مجموعه دانش های روزگار خود، دانا و توانا...

توانا بود هر که دانا بود / ز دانش دل پیر برنا بود

نظام معرفت شناسی فردوسی شیرین سخن، همانا نظام معرفت شناسی در فرهنگ ایران است. کتاب شاهنامه، کتاب خرد است و پر از حکمت. حکمتی که او در شاهنامه از آن سخن می راند حکمت ملی ایران است. توجه و تأمل بر ابیات شاهنامه، منظر فکری و فلسفی حکیم فردوسی را روشن می سازد و نشان می دهد که او نه فقط زنده کننده زبان پارسی، اساطیر ایران و تاریخ ایران بوده است که زنده کننده «حکمت ملی ایران» نیز بوده است که در این زمانه، اکثر فلاسفه اندیشمندان دنیا آنرا بعنوان «حکمت اشراقی» می شناسند. سرایش شاهنامه بهترین کارزار فکری و فرهنگی دهقان زاده توس و روستا زاده پاژ است. کارزاری سخت و طاقت فرسا که به گفته خودش 30 سال به طول انجامید. اسطوره زنده و صاحب ادبیات فارسی ایران در این باره گفته است:

بسی رنج بردم در این سال سی / عجم زنده کردم بدین پارسی

پی افکندم از نظم کاخی بلند / که از باد و باران نیابد گزند

نمیرم از این پس که من زنده ام / که تخم سخن را پراکنده ام

 

با تشکر از صبر و حوصله شما

داریوش دوسرانی (tavabam)

يکشنبه 1 2 1392 15:38

بهترین نمونه و الگو پذیرترین از همین انسانهای وارسته، حضرت امام علی (ع) است که اکثر اندیشمندان و صاحب نظران دنیا از ایشان به نیکی یاد می کنند و من نیز او را اینگونه یاد می کنم:

او انسان بی مانندی است که جهان کنونی، تاکنون نظیر او را ندیده است. او در کلام، اخلاق، رفتار، اندیشه، مروت و فتوت، معرفت و مردانگی، رشادت و مبارزه طلبی، ایثار و از جان گذشتگی، راهنمای راه تعالی و سعادت بخش تمامی انسانها، الگوی تمام خوبیها و پاکی ها، ایمان قوی به دین و خدای متعال، یار و غمخوار پیامبر گرامی اسلامی (ص)، دلسوز محرومین و مظلومین زمانة خود در تمام بلاد اسلامی، نمونه ترین پدری مهربان برای فرزندان خود و نیز یتیمان پدران از دست داده، همسری ارزشمند و گرانقدر در زندگی پر از معنوی شان و والاترین اندیشمند زمانه خود و همینطور در تمام دورانها است، که هر یک از ما به نوعی می خواهیم در زندگانی از او الگو بگیریم.

امید است بعد از این عمری باقی بماند، تا بتوانیم اندیشه های امام اول شیعیان جهان اسلام را به خوبی عمل کرده، تا تمام خوبیهای دنیا در ذهن و اندیشه های ما به تصویر کشیده و در آخر به واقعیت تبدیل گردد.

اندیشه های بلند و بزرگ، هم در زمانه خود غریب می افتند و هم در روزگاران بعد از خود، چون هم تعمیم پذیرند و هم تأویل پذیر. آن کسی موفق است که مظلوم است.

امام حسین (ع) با مظلومیت خویش، موفق گردید آن حماسه عظیم الهی و دینی خود را در دشت زیبای کربلا که بر دوشش احساس میکرد و بر خود تکلیف میدانست به سرانجام برساند، تا تمامی نسلهای بشر در تمامی دوره های متوالی از آن عبرت بگیرند و درسهای گوناگونی را از حماسه اش بیاموزند.

ای دوست مظلومیت من سکوت من است / هر آنکس که نفهمید بدان فریاد من است

برای عشق به حسین (ع)، آن سیدالشهداء گرامی و بزرگوار تمامی شهدای اسلام، چه در صدر اسلام و چه در این روزگار عالم، هیچ توصیفی بهتر از این نمی توانم بیان نمایم:

عشق به حسین، عشق زیباست / چون روی حسین، روی زیباست

گر یاد حسین، یاد زیباست / چونکه کربلا، دشت زیباست

عاشق که شوی، فقط زیباست / مختص به حسین، اوج زیباست

شکوه انسانهای بزرگ به دانایی و خرد آنان است و شِکوه کردن دائمی از روزگار و اطرافیان و حتی از گذشتگان خود، کار افراد بی همت و ساده لوح.

باید به دین و میهن، عشق و علاقه بسیاری داشت و آنرا به آزادی پیوند زد و نیز گذشته را نباید فراموش و رها کرد و باید آنرا به آینده به هم آمیخت. به عبارت دیگر نباید گذشته و آینده را از دست بدهیم و باید با الهام پذیری از تجربیات گذشتگان چه اینکه بدون افتخار بوده باشد و چه بصورت افتخار آمیز یاد بگیریم که هر دو را با هم داشته باشیم. اگر چه دشوار و ناممکن است اما این ناممکن را می توان ممکن ساخت.

هر کس هفت تیرش را بسوی گذشته اش شلیک کند، آینده توپ هایش را به سوی او آتش خواهد کرد. درخت به کمک ریشه هایش برومند می گردد و آینده از آن کسانی خواهد بود که گذشته خود را به دوش می کشند.

«دست یافت به خرد عشق پس از کمال خرد عقل میسر است.»

این همان فرهنگی است که می بایست سرلوحة اندیشه و ذهن هر ایرانی قرار بگیرد تا در زندگانی به استقلال فکری برسند و مایة مباهات دیگران و کشورش گردد.

برای داشتن چنین فرهنگ مطلوبی، هر یک از ما می بایست از خودمان شروع کنیم و بدان عمل نمائیم. اگر مانند بعضی از گذشتگان خود که البته باید از کارهای آنان درسها آموخت و تجربه ها اندوخته کرد، چنانچه بخواهیم بنشینیم و چشم بدوزیم که دیگرانی در خارج از مرزهای کشور بیایند و آینده را برای ما بسازند چنین کاری بس عبث و بیهوده ای خواهد بود و اگر فرض بگیریم که کار آنان نتیجه موقت بدهد باز مانند بعضی از نیاکان تاریخ گذشته خود خواهیم شد که دوست داشتند همرنگ جماعت بشوند و راحت طلبی را در زندگانی خود پیشه کنند!

 

با تشکر از صبر و حوصله شما

داریوش دوسرانی (tavabam)

 

يکشنبه 20 12 1391 17:6

بسمه تعالی

بنام خداوند بخشنده و مهربان

که تا نفس هست عبد اویم همچنان

گر از این دنیا روم به آخرت پروازکنان

باردیگر تا قیامت عبد اویم همچنان

«دین، میهن، گذشته و آینده»

سپاس و ستایش خداوندی را سزاست که به واسطه ارسال رُسُل و ابلاغ کتب، دلهای رمیده را آرمیده ساخت و عفوش خطا پوش است. الهی چون تو حاضری چه جویم و چون تو ناظری چه گویم؟

دردنامه ای دارم از دل دردمندم، که در اطرافم می بینم. صاحب دلی هستم که نابودی و تباهی گذشته و آیندة دین و میهنم را که در پوست، جان، خون و استخوانم تنیده شده است احساس می کنم. دوست دارم برای دین و میهنم جانفشانی کرده و با دشمنان دیرینه و تشنه به خون آن که در معرض «تهاجم فرهنگی» قرار گرفته است، مبارزه ای جانانه ای داشته باشم تا آنان در هیچ لحظه ای چنین اندیشه ای را در ذهن خود ساخته و پرداخته نکنند. لحظه شماری روزی را می کنم که جانم فدای دین و میهنم بشود.

میهن برای هر کسی به مانند مادر است و تاریخ آن که به گذشته اش مربوط است همانند پدر. زمان حال او معنای زندگی کردن و مبارزه کردن و آینده آن معنی آزادی را می دهد. مردمان هر سرزمین نیز فرزندان همان سرزمین بشمار می آیند که تاریخ را از گذشتگان خود به ارث می برند و برای آیندگان به ارث می گذارند.

 میهن پرستی برای ساکنان هر سرزمینی همچون عشقی می ماند که فرزند به مادر دارد و هر کس به تاریخ سرزمین خود علاقه نداشته باشد و نیز دلسوزی نکند و حتی از آن درس نگیرد، مبارزه کردن برایش مفهومی ندارد و آینده اش تباه خواهد شد و در ادامه، آزادی را نیز درک نخواهد کرد و همینطور نسلهای بعد از خودش هیچ بهره ای نخواهند برد.

این چند سخن بهره گرفته از تعالیم و آموزه های ادیانی است که توسط پیامبران الهی و بخصوص توسط پیامبر عظیم الشأن اسلام و ختم نبوت رُسُل حضرت محمد مصطفی (ص)، به بشر آموخته شده و همواره آدمیان را به این راه دعوت کرده اند. هدف والای پیامبران بس همین بوده است که انسانها را بسوی یکتا پرستی هدایت نمایند و تنها خدای یگانه را بپرستند. البته دعوت آنان به سوی خالق هستی، با سختی ها  و رنج های بسیاری هموار بوده است که از سوی اطرافیان و مردم زمانه خود متحمل می شدند. اما چون هدف آنان متعالی بوده، در این راه ناملایمات فراوانی را به جان خریدند و با تمام استقامت و نیرو گرفتن از قدرت لایزال الهی و ایمان راستین به خالق هستی بخش، بر سر اهداف تأثیرپذیر و والای خود ایستادگی نمودند.

انسانهای وارسته و اندیشمندان و دانشمندان نامی و معروف جهان نیز، با الهام گرفتن از همین آموزه های دینی که از سوی پیامبران ارائه شده است با اندیشیدن، تفکر، تعقل و تأمل به کشف علوم و حقایق ناشناخته های کره زمین چه در خاک آن و چه در اعماق اقیانوسها و دریاها و یا در دیگر اجرام  آسمانی و کهکشانها و همینطور به جمادات، نباتات و حیوانات و حتی موجودات احتمالی فضاهای دیگر و در نهایت به سرانجام رسانیدن اندیشه ها و رویاهای خودشان توانسته بودند با سعی و کوشش فراوان و اعتقاد راسخ به نظریات و تئوریهای ساخته شده در ذهن خودشان بدینگونه راههای ناهموار و پر از مرارتها را در راه نجات بشر و همنوعان خود ادامه بدهند و با هر رنج و سختی و مشقت به موفقیت، سعادت و خوشبختی برسند.

 

با تشکر از صبر و حوصله شما

داریوش دوسرانی (tavabam)

دوشنبه 14 12 1391 13:31

همه مسائل و مشکلات ما در نهادهای اجتماعی ریشه های روانشناختی و اخلاقی دارند و در داخل ایران تنها به این علت است که کسانی که در آن نهادها دست اندرکار می باشند، سامانه ای را که می بایست در اختیار داشته باشند در دست ندارند و از لحاظ روان شناختی یا اخلاقی و یا اینکه هر دوی آن ناسالم بوده و دارای عیب و نقص می باشند. در ایران هیچ مسأله و هیچ مشکل اجتماعی از جمله سیاسی موجود نیست اِلا اینکه به یک یا دو یا سه و یا چند واسطه به مسئله مشکل روانشناختی یا اخلاقی ارتباط داشته باشد و به همین دلیل است که می بایست به مبحث "سلامت روان و کمال اخلاقی" بیشترین اهمیت ها در نهادها، ارگانها و سازمانهای دولتی و خصوصی و به خصوص در جامعه ایرانی داده بشود. همه مسئولین فرهنگی و دیگر مقامات مدیریتی محترم کشور که مسئولیت خطیری را در سرزمین ایران بعهده دارند و انصافا" نیز بیش از این باید در اندیشه های فعلی خود به آن داشته باشند و بیاندیشند، فعالیت خود را که در حال حاضر در خود می بینند و با بصیرتی که در خود دارند بیش از زمان فعلی،  تلاش خود را به ثمر برسانند. مسئولین محترم کشور چنانچه اختلافهای سیاسی خود را کنار بگذارند و نگذارند دشمنان خارجی از اختلافات موجود در کشور استفاده های فراوانی ببرند و خاک میهن فعلی ما را که در گذشته های نه چندان دور به توسط همین دشمنان به چند تکیه گردانیده شد و در حال حاضر نیز به همین صورت سرزمین فعلی برایمان باقی مانده است سوء استفاده نمایند و با دستان ناپاک بیگانگان و از خدا بی خبران بار دیگر آلوده گردد که اگر چنین چیزی صورت بگیرد و اتفاق بیافتد در پایان خود اضمحلال شدن خودمان و مضمحل گشتن کشورمان را خواهیم دید. به امید آنکه چنین مطالب دلسوزانه و حکایت پر از درد این حقیر که درد سرزمین خویش را بیش از سرزمین خودش احساس می کند توسط مسئولین و مدیران اجرایی محترم کشور مورد قبول واقع گردیده شود. جهت بوجود آوردن افتخاری دیگر و سربلندی دیگر در دین و میهن خود که کشور ایران اسلامی سرزمین همیشه مهد دلیران و از جان گذشتگان لیاقت بیشتری را از چنین افتخاری را دارد و نیز جهت شادابی تعالی دیگر در وجود رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله  خامنه ای که الحق والانصاف ایشان در هر شرایطی حامی و پشتیبان واقعی مردم ایران بوده اند با کمک و  همدلی همدیگر و دست در دست یکدیگر دین و میهن خود را در تمامی نقاط دنیا سر بلند نمائیم و به پیروزی برسانیم. همچنین جهت خشنودی روح ملکوتی معمار کبیر انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره)، همه همت و تلاش خود را بیش از حال حاضر بکار گیریم و آستین ها را بیش از این بالا زنیم و با سعی و کوشش فراوان که می بایست به صورت جهادی بوده باشد هر چه در توان داریم آنرا به سرانجام متعالی برسانیم.

 

دنیای ما شیعان اثنی اعشری، چهاده معصومین میباشد. یعنی از نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی (ص) تا حضرت قائم المهدی (عج) منجی عالم بشریت، که همگی ما منتظر ظهورش می باشیم تا اگر توفیق شود و عمری باقی بماند در زمان ظهور ایشان یکی از یاران بی ادعا و مخلص او بمانیم (ِان شاءالله).

 

در نقطه مقابل ما نیز دنیای کفر و دشمنان قسم خورده دین اسلام و مسلمین وجود دارد که فرق میان دنیای دین و دنیای کفر را می بایست در همین نقطه تقابل مشاهده کرد. با در نظر گرفتن از «علمِ فلسفه» و «خرد اندیشه» و «منطق فکری» در درون هر یک از ما و با بکارگیری از اهداف بلند مدت و پیشتازی بر روی دشواری ها همراه با سعی و تلاش فراوان همگی ما خواهیم توانست که آنرا به زیبایی تبدیلش گردائیم و اینکه شور و هیجانی دیگر همانند اوایل دوران انقلاب و نیزدوران دفاع مقدس در جوانان سرزمین ایران اسلامی بوجود بیاوریم. در «علم فلسفه» که همانا اندیشیدن است منطق اینست که انسان از «خود انتقادی» به «خود باوری» برسد و به عبارت دیگر فلسفة «علم منطق» همان از «خود انتقادی» به «خودباوری رسیدن» است. پس مشخص است که فلسفه و منطق، لازم و ملزوم یکدیگر می باشند و آدمی را به خرد و حکمت می رساند تا از آن بتواند معرفت را بدست بیاورد و در نهایت به دانایی برسد.

 

 امیر مؤمنان حضرت علی (ع) می فرمایند: "معرفت نشانه مردانگی است و ثمره میوه اش حیا."

 

 این همان احیاء حیا ایرانیان است که در کشور می توان جهت دستیابی به دانش تمامی علوم کهن و نوین جهان دسترسی داشت و در تمامی دانشگاههای کشور و پایه های مستحکم رشته های «علوم انسانی» بکار گمارد و از همان ابتدا به ساکن نیز به آن بها داد تا به دیگر دانش های موجود در جهان دسترسی داشت. مقدم بر همه اینها، اهمیت فراوان به زبان پُر نفوذ ادبیات فارسی در کشورمان است که می باید به آن ارج و قرب بسیاری داده شود تا علوم مربوطه با زبان زرین ناب فارسی احیاء گردد. به همانگونه که در سده های گذشته توسط تمامی دانشمندان شهیر کشورمان به همین روش دنبال می گردید و آنان نیز با همین روش توانستند به تمامی دانش علوم جهان دست یابند. جامعه فرهنگی در کشور اگر با تغییر نگاه و شیوه عملکرد خود در خصوص اطلاع رسانی به مردم با شیوه های «تهاجم فرهنگی دشمنان سرزمین ایران» بتوانند همواره با دقت لازم و بینش بی نظیر خود در تحلیل و تفسیر آن مطالب پر بارتری را با زبان ساده تر که عموم جامعه را در برگیرد همت بگمارند و آگاهی بیشتری بدهند و فرهنگ ناب دینی و میهنی کشور را در کتابهای درسی و تمامی رشته های دانشگاهی بگنجانند کار بس عظیم و ارزشمندی را به کشورشان انجام داده اند و بدون تردید نام نیک آنان در ذهن و اندیشه های ما مردم ایران تا ابد باقی خواهد ماند.

 

پس هر فرد ایرانی در جامعه اسلامی خود در درجه اول باید به جای سؤال کردن با «چرا» ها که کارآیی چندانی هم ندارد با خود بیاندیشد و از خود بپرسد:

«من چگونه می توانم از چنین وضعیتی رهایی یابم تا خود و دیگران را با اعتقاد به دین و میهن و با بهره گیری از تعالیم حکمت دینی حضرت رسول اکرم محمّد مصطفی (ص) و نیز دیگر ائمه معصومین (ع) که هم به تاریخ و هم به آینده آن عشق و علاقه فراوانی داشته باشم و همراه با معرفت و مردانگی امام علی (ع) که غنی از دانش فلسفه و حکمت ناب دین مبین اسلام و مذهب تشیع علوی است و با الگو پذیری از پیام آزادگی و انسانیت امام حسین (ع) به خوشبختی ابدی و سعادت جاودانی در نزد خداوند متعال برسانم؟»

 

چنانچه ما ایرانیها بیاییم از ابتدا به ساکن، از خودمان سؤال های «چگونه» بودنهای خودمان را بتوانیم پاسخی منطقی و اصولی بدهیم بدون تردید هر یک از ما خواهیم توانست با دستگیری از همدیگر و دست در دست یکدیگر کشوری را بسازیم که دشمنان دیرینه نیز حسرت آنرا تا مدت های مدیدی داشته باشند. خداوند تبارک و تعالی به ما دست و چشم، زمین و گندم و همراه با آن عقل داده است ولی نان را برای ما آماده نکرده است. ما باید بدانیم چیزی بیشتر از آنچه که از خود می سازیم نیستیم. جامعه ما باید خود را به چنان مرحله ای ازآگاهی برساند تا بداند و درک نماید که اگر به خودش متکی نباشدوخودش را نسازد بتدریج به نابودی کشیده خواهد شد.

 

چنانچه تنها اگر به یک جمله معروف و بی نظیر حضرت امام حسین (ع) خواسته باشیم اکتفا کنیم و اعتقاد کامل داشته باشیم و سرلوحه امور زندگانی خودمان قرار بدهیم، مطمئنا" به تمامی آنچه که در ذهن خود جمع کرده ایم خواهیم رسید و آن جمله معروف ایشان این است که می فرمایند:

 

 *اگر در دنیا دین ندارید لاقل آزاد مرد باشید.*

 

 بدون شک با همین نگرش خواهیم توانست به دین نیز علاقه بسیاری داشته باشیم و هم چنین حس میهن دوستی را در وجودمان پرورش بدهیم و در ادامه نیز خواهیم توانست با احترام به همدیگر و کمک به یکدیگر دست دوستی داده و صمیمیت را بین خودمان افزایش بدهیم و همان وحدت کلمه و جاودانی را که حضرت امام راحل (ره) به آن تأکید داشتند در بین خودمان بوجود بیاوریم.

 ما نباید مانند انسانهای ناچیز و کوچک، ترس و بدبینی را به خود راه بدهیم. باید به خودمان اعتقاد و ایمان کامل داشته باشیم و بدانیم در هیچ چیزی و هیچ کاری غیر ممکن وجود ندارد. ترس از شکست مرگ است و باید بجای اهداف کوتاه مدت بدنبال اهداف طولانی مدت باشیم. هر یک از ما در برابر بزرگان و آزاد مردانی که در راه دین و میهن جافشانی کرده اند مسئولیت های سنگین و خطیری را داریم که تاریخ  آنرا بر دوش ما گذاشته است. چیزی به نام شکست وجود ندارد و هر آنچه هست نتیجه  است. لحظات را باید فرصتی برای یادگیری و افزودن برتجارب زندگی خود بدانیم. این یک امر مسلم است و واقعیتی است که می تواند در هر جایی کاربرد داشته باشد.

 خانه، محل رفاه و آسایش هر یک از ما است و کشور عزیز ایران نیز مکان مأمن و امنیت ما برای همین زندگی بدون دغدغه. نباید با درگیریهای داخلی در خانه خود باعث گردیم تا دیگران در خارج از خانه و کشور ما، قانون های خود را بر ما تنظیم و دیکته نمایند. اگر در کشورمان بخواهیم دائما" با همدیگر درگیر شویم، این درگیری به دیگران نیز تعمیم داده می شود تا آنان همان شیوه ای را در زندگانی خود پیش بگیرند که این شیوه را از ما یا از دیگران تأثیر گرفته اند. با انجام چنین اختلاف هایی باعث  خواهیم شد تا تمامی مسئولیت ها را به گردن دیگران بیندازیم و خواسته هایمان نیز همان خواهد شد که فقط به فکر  آسایش و رفاه شخصی  خودمان باشیم بدون اینکه بخواهیم تن را به هر کاری که به عدم وابستگی و  سرخوردگی ما به بیگانگان و دشمنان بیانجامد سختی و صیقل بدهیم. این طرز فکر باعث خواهد شد تا به کل اجتماع سرایت بکند و به دیگر شهرهای کشور ایران تأثیر بگذارد و در نهایت همه از همدیگر متنفر خواهیم شد و در پایان به مرحله ای خواهیم رسید که هیچ اطمینانی نسبت به هم نداشته باشیم و در انجام کارهای جزئی نیز خود را مسئول ندانیم. چنین روحیه کسالت آوری به بی امنیتی و بی ثباتی در کل کشور می انجامد و این همان نقطه ضعفی است که هویت دین و میهن ما را به خطر خواهد انداخت تا کشورهای ابر قدرت که به واقع پوشالی می باشند از این فرصت بدست آمده در شورای امنیت سازمان ملل متحد بدست بیاورند و در زمان مناسب به خاک  کشورمان حمله و تجاوز شرم آوری داشته باشند.

 اینکه بیان گردید ابرقدرتها پوشالی می باشند چنین چیزی یک واقعیت مسلم بوده و قابل لمس می باشد زیرا صاحب نظران دنیای غرب نیز به آن اعتراف کرده اند. آنجا که آلبرت شوایتزر در رابطه با انسان و جامعه امروزی می گوید :

«بر همه آشکار است که ما در راه نابود کردن فرهنگی هستیم. آنچه باقی مانده دیگر ایمن و محفوظ نیست و اگر هم هنوز بر باد نرفته است بدین خاطر بوده که در معرض فشار مخرب قرار نگرفته است. اما پایه اش سست بوده و با یک لرزش فرو خواهد ریخت. ظرفیت فرهنگی انسان مدرن کاهش یافته و شرایط محیط سبب تنزل آدمی و صدمه روحی شده است چون جامعه با سازمان گسترش یافته ای، قدرت پوشیده ای را بر انسان اعمال می کند. لذا وابستگی انسان به جامعه به حدی رسیده است که تقریبا" زندگی عقلانی و ذهنی از خود ندارد. بنابر این وارد دوران قرون وسطای جدیدی شده ایم. تفکر به عمد کنار زده شده است. زیرا عده زیادی تفکر را به اسم آزاد بودن رها نموده اند و لاجرم توسط گروهی که به آن تعلق دارند رهبری می شوند. ما با فدا کردن استقلال فکری در حقیقت ایمان به حقیقت را از دست داده ایم. سازمان زندگی عقلی و عاطفی به هم ریخته که تمرکز خارج از حد به سازمان بی تفکر منجر می شود».

 

اما یک واقیعت مهم جهت شاد زیستن در دنیای امروزی برای ما ایرانیان اینگونه است:

 وقتی به کسی نیاز نداری از کنارش بی تفاوت میگذری

 وقتی به کسی نیاز داری از نبودنش غصه میخوری

 وقتی نیازت را پیدا میکنی با دیدنش شاد میشوی

 وقتی کسی به تو نیاز دارد دوست داری شادش کنی

 به یاد داشته باشید بی تفاوت گذشتن از دیگران

 حسرت و دلتنگی می آورد

 به همدیگر نیاز داشته باشید تا شاد بمانید

 بهترین شادی برای ما نیاز به خداوند است

 زیرا خداوند دوست دارد ما را شاد ببیند

 هم به او و هم به همدیگر

 بهترین شادیها  را برای هم آرزو کنید

چون همه ما به این آرزوهای همدیگر نیاز داریم...

 

 این چند سخن گویا، خود می تواند برای هر یک از ما چنان تأثیر گذار باشد که در صورت انجام آن در ذهن و اندیشه هر یک از ما ایرانیان، همراه با عشق و علاقه به دین و میهن خود و با الگو گرفتن از حضرت سیدالشهداء اباعبدالله الحسین (ع) به خصوص امر به معروف و نهی از منکر ایشان و ایمان واقعی به خداوند تبارک و تعالی، خواهیم توانست شور و اشتیاق شعف انگیزی را در جامعه ایران اسلامی و زندگی خود بوجود بیاوریم و بر روی دیگران نیز تأثیر فراوانی داشته باشیم.

 تنها دراینصورت صورت است که می توانیم خود را به تمام عرصه های پیشرفت های فرهنگی، اقتصادی، کشاورزی، صنعتی و سیاسی و حتی امور قضایی و با داشته هایی غنی در سرزمین ایران به افق های روشن و متعالی برسانیم و  در تمام دنیا سرآمد همه کشورها بشویم.

 

 سخن را با یاد و سپاس خدای متعال به پایان می رسانم که ما را به شناخت خویش هدایت نمود و اگر راهنمایی او نبود هرگز هدایت نمی شدیم. پس از آن چون مطالب با شعر حافظ شروع گردید با شعر حافظ نیز تمام می گردد:

 

 زان یار دلنوازم، شکریست با شکایت / گر نکته دان عشقی، خوش بشنو این حکایت

 بی مزد بود و منت، هر خدمتی که کردم / یا رب مباد کس را، مخدوم بی عنایت

 

با تشکر از صبر و حوصله تمامی شما عزیزان که نسبت به مقاله این بنده حقیر و کوچکتر از بندگان دیگر در درگاه الهی وقت گذاشته اید و مطالعه فرمودید. اِنْ شاءالله خداوند تبارک و تعالی به همگی ما صبر متعالی تری عنایت بفرمایند و اجرکم عندالله...

داریوش دوسرانی (tavabam)

دوشنبه 2 11 1391 14:3

استعمار و استثمارگران عوامل خود را به کشورهای منطقه بدین صورت راهی می کنند تا اختلاف موجود در سرزمین آنان را بوجود بیاورند و در این میان سوژه ها و سناریوهای مختلفی نیز مانند آتش سوزی کتاب آسمانی قرآن مجید و توهین شنیع به پیامبر مکرم اسلام (ص) را جهت تحریک نمودن مسلمانان به راه بیاندازند تا هم ظرفیت آنان را در برنامه های تنظیم شده خود بسنجند و هم اینکه در صورت اعتراض مسلمانان جهان بدین طریق به مردمان خود نشان بدهند که مردمان مشرق زمین نه تنها با آزادی بیان مخالف می باشند که نسبت به همدیگر نیز اختلاف سلیقه دارند و همدیگر را تحمل نمی کنند. در خصوص توهین و اهانت بی شرمانه در یک فیلم موهن و حمایت شده غربیان سلطه طلب به ساحت مقدس و مبارک پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) باید گفت که یک تراژدی غم انگیز و جرم بزرگی علیه برترین انسان کل هستی جهان کائنات را انجام داده اند و با اعتراض جهانی از سوی مسلمانان نیز روبرو شدند و می بایست روبرو می شدند تا بار دیگر به تمام کافران و ملحدان دنیا اعلام گردد که آن حضرت خود پرچمدار رحمت و نماد عشق و محبت و اخلاق در جهان می باشد و این سؤال از بی خبران خدای قادر و متعال پرسش گردد که:

 چرا باید احساسات میلیون‌ها انسان بر روی زمین نسبت به این توهین شرم آمیز جریحه دار بشود و تمامی مسلمین اسلام در سرتاسر دنیا اعتراض و انزجار خود را اینگونه نشان بدهند؟

 پاسخ روشن است. زیرا در درجه اول باید بدانیم که اصولا" ائتلاف صهیونیستی - لیبرالیستی در دل مبارزه با اسلام و در غرب شکل گرفته شده است و این ائتلاف اقداماتی مانند توهین به پیامبر اکرم (ص) را در سر لوحه برنامه خود قرار داده و سامان می دهد. در حقیقت اهانت به پیامبر(ص) بیش از 10 سال است که آغاز گردیده است و وقتی سفیر امریکا در کشور لیبی توسط گروهی بنام «انصار الاسلام» که عامل حمله به کنسولگری امریکا در بنغازی بوده اند در پی همین اعتراضات به حق مسلمانان جهان کشته می شود، باراک اوباما رئیس جمهور امپریالیسم امریکا در سخنرانی خود در شصت و هفتمین نشست عادی مجمع عمومی سازمان ملل یاد آوری می کند:

 «آینده جهان را، افکار "کریس استیونز" سفیر کشته شده امریکا در لیبی می سازد و نه قاتلان وی».

 چنانچه از سوی هموطنان ما که بصورت تمثیل وار از بی تفاوتی هایشان ذکر گردیده شد و بی تفاوتی های دیگری را نیز ادامه بدهند و آنرا نسبت به دیگر هموطنان به اجرا بگذارند، آنگاه شیخ محترمی در مرزهای جنوبی کشور و در مجموعه هفت اقلیم به نام «امارات متحده عربی» که آنجا در حد و اندازه جغرافیایی یکی از استان های بزرگ کشور ما هم نیست و به تصور گرفتن ماهی از آب گِل آلود و با پناه گرفتن در پشت تمامی ابرقدرتهای جهان استکبار هیچگاه به خودش اجازه نمی داد که رئیس جمهور کشورمان آنهم کشوری به بزرگی کهن ترین تاریخ و تمدن دنیا و دارای پیشینه تاریخی 7000 و 2500 ساله، مدعی شود که برای سفر به شهرهای داخل کشورش از ایشان اجازه بگیرد و با هموطنان خود دیدار و گفتگویی داشته باشد! و البته ترس شیخ نشین های عرب از سفر رئیس جمهور کشورمان به جزایرسه گانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابو موسی خلیج فارس باعث گردید که حکام مجموعه هفت اقلیم با دستپاچگی سفیران خود را فرا بخوانند تا با هم ولایتی ها و همفکران خود نشست و برخاستی داشته باشند و اظهارات عجیب و بی پایه ای را در این موقعیت حساس و بحرانی جهان به ویژه شرایط خطرناک در خاورمیانه عنوان نمایند. از آن طرف نیز دوستان جهانی آنان بیکار ننشینند و هیاهویی را برای هیچ به راه بیاندازند و از این اوضاع و احوال ساخته شده در ذهن شیخ نشینان امارت منافعی را نصیب خود سازند!!! رجز خوانی های کودکانه و  تهدیدهای بچه گانه که در دنیای کنونی نیز به هیچ پشیزی هم نمی ارزد. تعجب آورتر آنکه امپریالیسم جهانخوار آمریکا نیز از دو طرف می خواهد که چنین اختلافی بایست در دادگاه لاهه و یا شورای امنیت حل و فصل گردد! چنین وقاحتی آنهم از سوی آمریکای جنایتکار به مانند اینست که هر یک از ما بخواهیم از یکی از اطاق خواب های خانه خود به اطاق خواب دیگر خودمان برویم و از قبل هم می بایست از آنان اجازه می گرفتیم و چون چنین چیزی از سوی ایران انجام نگردید پس زورمداران جهانی از دو طرف می خواهند که بر سر میز مذاکره بنشینیم!!! مذاکره بر سر چه موضوعی؟ مگر حرکت از این سوی ساختمان به سوی دیگر ساختمان و یا رفتن از این اطاق به اطاق دیگر  نیاز به اجازه همسایه دارد؟! و یا در سازمان ملل منتظر بمانیم که آنان چنین اجازه ای را به ما می دهند؟! 

و اما در خصوص خودمان که اگر با همین طرز فکر و روش غیر اصولی و منفعل گونه هر کدام از ما که در تمامی مراحل کاری و زندگی جهت خود ساخته ایم و بخواهیم به جایی برسیم که در حال حاضر به مرز آن رسیده ایم و تاریخ، دین و میهن و هموطنان خود را دیگر دوست نداشته باشیم و حتی به آن اهمیت ندهیم به یقین نیز با تصورات ساخته و پرداخته در ذهن خودمان نیز از بیگانگان و دشمنان قسم خورده دین و میهن الگو خواهیم گرفت و با دور ریختن احساسات و روحیات جوانمردی، دنیای پوچ و بی ارزش آنان را برای خود خواهیم ساخت و با عدم درک در روحیه خودمان نخواهیم توانست که هیچ حس و اراده ای را در وجودمان بسازیم و یا به داشته هایمان وابسته بشویم. نتیجه آنکه با چنین طرز فکر و اندیشیدن نسبت به اطراف خود، بی اعتقادی حداقلی در کشور ما بوجود می آید که البته چنین حالتی نیز به تازگی در اندیشه جوانان کشور ما ریشه داونیده است. جوانان کشور ما در حال حاضر بسوی مکاتبی می روند که تمامی آنها جعلی بوده و مخفیانه هم در منازل شخصی گردآورندگان این نوع مکاتب به فعالیت می پردازند. همگی ما هم در این مورد بخصوص به خوبی می دانیم که بی تفاوتی های ما باعث شده است که آنان به چنین فعالیت های زیر زمینی یعنی همان مکاتب جعلی پناه ببرند و ما هم هیچ تمایل نداشته باشیم که به واقعیت موجود بیاندیشیم. پس با دستان خود خواسته ایم که جوانان ما به سوی فرهنگ و هدفهای پوچ و بی ارزش  غربیان که به داخل کشور وارد گردیده رو بیاورند و هدایت بشوند. با وجود اینکه می دانیم چنین مکان هایی اعتقادات کهن جوانان میهن را نشانه گرفته اند اما هنوز هم هیچگونه اقدامی در جهت  برخورد با چنین مکاتبی و یا مکانی و جمع آوری آن انجام نمی دهیم. با چنین نگرشی، مکاتب جعلی همچون تارهای عنکبوت در کشور توسعه می یابند و این همان خیانتی است که هر یک از ما پدران و مادران به جوانان مرز و بوم کشور انجام داده ایم و در پایان نیز همین خیانت ناخواسته منجر به جنایتی خواهد شد که در حال حاضر آنرا تا حدودی لمس می کنیم. با رفتن جوانان ما به این مکانها دانسته یا ندانسته با بی تفاوتی های ما تباه می شوند. البته آیندگان نیز با چنین روشی که ما در زندگانی خود در پییش گرفته ایم جای خود دارند و یقینا" آنان نیز تباه خواهند شد! جهت اثبات اینکه همگی ما جوانان کشورمان را به فراموشی سپرده ایم تنها  کافی است به اشکال نامأنوسی که در دستان و بدن هایشان حک گردیده مشاهده نمائیم و متوجه بشویم که برخی از پسران ما دخترنما و بعضی از دختران ما نیز به پسر نمایی تبدیل شده اند. ریچارد نیکسون رئیس جمهور اسبق آمریکا در توصیه هایی در کتاب «پیروزی بدون جنگ» خود که نگارنده آنرا «جنگ بدون خونریزی» تعبیر می کند تصریح کرده است:

 

«از دو راه می توان کشورهای اسلامی را به نابودی کشانید. نخست از راه ایجاد اختلاف و دوم از طریق به ابتذال کشانیدن جوانان و تغییر فرهنگ اسلامی آنان!»

شاید اگر نیکسون امروزه زنده می بود سفارش خود را در خصوص ما ایرانی ها پس می گرفت. چرا که همین خارجیان که به توسط بعضی از ایرانیان ناآگاه به داخل کشور آورده می شوند و آنان نیز با هزاران ترفند و نیرنگ از طرف دولتهای خود مأموریت یافته اند که در بین ما ایرانیها با شیوه ای که فقط خود می دانند اختلاف بیاندازند، این خود دلیل محکمی است که ما ایرانی ها در حال نابودی خود هستیم و نیازی هم نیست که دشمنان ما به خود اجازه دهند تا میلیاردها دلار جهت نابودی میهن عزیزمان هزینه کرده و انرژی مصرف نمایند. سرمایه هر ملتی جوانان آن ملت است و هر جوانی مغز متفکر و بازوی کار در کشور خود است. جوانان کشور، فرزندان ارزشمند هر یک از ما هستند که در زمان حیات حضرت امام خمینی (ره) وفاداری خویش را با عشق و علاقه خاصی که به ایشان داشته اند به اثبات رسانیده اند و در طول جنگ 8 سال دفاع مقدس نیز با حضور جانانه خود از دین و میهن و ناموس کشورشان که با هجوم دشمنان قسم خورده به ایران مورد تهاجم واقع شده بود دفاع بی نظیری داشته اند. چنانچه روح ملکوتی امام راحل (ره) هم اکنون در میان ما ملت ایران بوده اند به یقین مانند شعر ذیل آنرا به ما مریدان ایشان در میان می گذاشتند:

 

مرغ باغ ملکوت من بودم

که در این دهر بودم

 

 نیَم از عالم خاک

که من از ازل بودم

  

دو سه چند صباح بودم

کنار یاران بودم

  

فقط چند روز بودم

اما من یاد بودم

 

 نسیم باد بودم

پیش طوفان بودم

  

کنار رُود بودم

اما من دریا بودم

 

 مونس یار بودم

همدم لاله بودم

 

 پُر احساس بودم

اما من عشق بودم

 

 شاعر عشق بودم

شعر عاشق بودم

 

 گل بی خار بودم

اما غمخوار بودم

 

دل دلدار بودم

دلِ آرام بودم

  

دل راجعون شدم

تا که در دل باشم

  

روحی از خدا بودم

روح مطمئن بودم

 

عروج تن شدم

تا که با خدا باشم

 

به واقع در همین زمانه نیز که ما همگی تحت ولایت و زعامت حضرت آیت الله العظمی خامنه ای می باشیم کم نیستند از همین جوانان غیور و دلیر که عشق واقعی به دین و میهن خود را دارند با لبیک گویان و تنها با یک اشاره مقام معظم رهبری و با داشته ای از فرهنگ غنی و الگو پذیری از حضرت سیدااشهداء امام حسین (ع) که در ذهن و اندیشه هایشان می باشد جانشان را فدای دین و میهن خود بکنند و اگر دشمن بخواهد تجاوز دیگری به کشور داشته باشد چنان یورش سهمگینی به لشگریان کفر خواهند زد که چنین پاسخی در تمام تاریخ جنگهای دشمن دیگر وجود نداشته باشد و هجوم آورندگان کفار به دین و میهن  را با خفت و خواری از خاک پاک میهن خود بیرون کنند تا دیگر به خود اجازه ندهند که در هیچ لحظه و مکانی چنین چشمداشتی را به کشور عزیزمان داشته باشند. ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند...

 

 آئینة سکندر

با ما باش در این دهر

  

یادمانی در این سر

نه در کتاب و دفتر

  

به حال ما تو بنگر

از هر کوی و هر شهر

  

کجا رویم از این در

قسم به حق در گذر

  

کرم داری چون کوثر

در دل باشد چون گوهر

  

مهر داری چون سحر

در دل ماند چون قمر

  

گشت به ما این اثر

امر شما در نظر

  

تاخت شویم به شرر

عقب زنیم تا آن سر

  

شکر به پروردگار

دشمن دین گشت خوار

  

با ناکسین خونخوار

با خفتی کرد فرار

  

ای رهبر پُر گوهر

رهبر دین و کشور

 

حکم داریم از حیدر

حیدرئیم تا آخر

 

اِنْ شاءالله مانده مطالب که بخش پایانی خواهد بود، عمر اگر یاری کند در وقت دیگر تقدیم میگردد...

 

با تشکر از صبر و حوصله شما

داریوش دوسرانی (tavabam)

يکشنبه 24 10 1391 9:32

نمونة بارز دیگر چنین مثالی را می توان حضور مربیان خارجی در باشگاههای ورزشی کشور دانست که با عقد قراردادهای سرسام آور و کهکشانی باب میل خود، در تیم های باشگاهی داخلی و یا ملی می تازند و پس از تثبیت خواسته هایشان به تنهایی تصمیم می گیرند که لیگ های ورزشی در مقاطعی از زمانهای خاص و مد نظر خودشان تعطیل نمایند که البته اکثر آنان مربیان پروازی می باشند.

بی شک با همین قراردادهای طوفانی در تیمهای ورزشی مانند فوتبال ایران است که برخی از دست اندرکاران تیمها و مربیان داخلی بدون هیچ دانش اندوخته ای از معرفت و بینش فرهنگی از نیاکان خود و تنها به این خاطر که خود را همانند مربیان خارجی جلوه بدهند خواهان مالبغ نجومی از باشگاههای معروف در کشور می باشند و توجیه شان نیز این است که چون مربیان خارجی مبالغ بالایی از باشگاههای ورزشی کشور را طلب می کنند پس ما مربیان داخلی نیز همانند آنان از پول ها و درآمدهایی که بهره مند می شوند می بایست بهره مند گردیم. متأسفانه با چنین بینش و نگرش بعضی از مربیان ورزشی و دست اندرکاران باشگاههای داخلی در کشور به جای توجه به خود و تفکرات همنوعان اطرافیان خود در موطن شان و از همه مهمتر به دین و میهن خود که می بایست جهت نجات آن سعی و تلاش فراوانی را داشته باشند، تنها به فکر پول و ثروت خود هستند و به واقعیت موجود در داخل و آنچه که در اطراف کشور خود می گذرد هیچ توجهی ندارند. مربیان حرفه ای و دست اندرکاران باشگاههای ورزشی کشور در درجه اول باید بدانند که تمامی اختلافات حال حاضر باشگاهها حاصل از تأثیری پذیری فلسفة جعلی و حکمت گول زننده مربیان خارجی است که توانسته اند با پیاده سازی افکار پوچ و بی هدف خود در ذهن هر یک از مربیان و دست اندرکاران باشگاه های ورزشی داخلی سرمایة کل باشگاه ها را که همانا جوانان عضو تیم ها و همچنین اندوخته های مالی کشور می باشند را به باد فنا بدهند و با این تأثیرگذاری تمامی باشگاه های ورزشی را ملک شخصی خود بدانند. با همین نگرش موجود و همین طرز تلقی در برخی از متولیان امور ورزش در کشور نیز باعث بروز اختلافات در جامعه خواهد شد و در نهایت کشور را به نیستی و نابودی می گردد. تعجب انگیزتر اینکه متولیان ورزشی کشور نام باشگاه های خود را «باشگاه فرهنگی و ورزشی» نامیده اند اما دریغ از یک فرهنگ غنی و اصیل دینی و میهنی خود که بتوانند جهت جوانان عظیم عضو همان تیم مثمر ثمر باشند و با شور و اشتیاق فراوان و حس مسئولیت پذیری که در نسل های گذشته ما وجود داشته است ایجاد کرده باشند تا جوانان ما نیز همانند یک ایرانی مخلص و بی ریا که به دین و فرهنگ کشور خود عشق بورزد و عاشق بمانند و چنین عشقی را در تمامی مراحل زندگی خود قرار بدهند و با ادامه همین رفتار و منش ایرانی نیز بتوانند به دیگران تأثیرداشته باشند.

بسیاری از مردم هنوز به یاد دارند در دهه ۶۰ هجری خورشیدی و در کوران جنگ تحمیلی، فوتبالیست‌های ایرانی که به دلیل وضعیت جنگی از امکانات مالی و رفاهی برخوردار نبودند و با تعصب دینی و میهنی خود در میادین فوتبال، با تیم‌های مرفه منطقه به ویژه کشورهای عربی که شریک دشمن بعثی در جنگ نابرابر با ما به شمار می‌رفتند روبرو می شدند و مقام‌های آسیایی مختلفی را بدست می آوردند

اما متأسفانه از آغاز دهه ۹۰، فوتبال به نحو چشمگیری راه انحطاط را در پیش گرفت و از معیارهای ارزشی و فرهنگی و اخلاق اسلامی و ایرانی به دور ماند و البته رسانه‌ها نیز در پدید آمدن چنین انحطاطی نقش مهمی را داشته اند. متأسفانه الگوی جوانان باشگاههای ورزشی کشور ما تنها اندوختن پول و ثروت به هر طریق ممکن شده است! چون این نوع رفتار زشت و ناپسند را از مربیان داخلی خود دیده و برای خود الگو کرده اند و مربیان داخلی نیز از رفتار، گفتار و پندار مربیان کشورهای خارجی تإثیر گرفته اند و در منش و کردار خود وارد کرده اند. مربیان خارجی به خوبی می دانند که تخم نفاق را چگونه در کشورها و علی الخصوص در کشور ما جا بیاندازند و آنرا نهادینه کنند.

ما در ورزش ایران پهلوانان بسیاری داشته ایم که در معرفت، فتوت و مردانگی زبانزد خاص و عام همه مردمان دنیا بوده اند همانند: پوریای ولی و جهان پهلوان غلامرضا تختی که روح هر دوی آنان شاد و قرین رحمت الهی بر آنان تداوم باد. کاش دیگرانی نیز مانند مرحوم پرویز دهداری امروزه در میان ما می بودند و وزرش کشور و همینطور جوانان میهن اسلامی ایران را به دانش معرفت های دینی و اخلاقی خود می آراستند.

ما ایرانیان با تعارفات مخصوص خود مربیان خارجی را به داخل کشور می آوریم تا آنها بتوانند با شیوه های نوین خود و در جهت به ثمر رسانیدن اهداف دولتهای استکبار و استعماری که در جهان کنونی به چپاول و غارت کشورهای ضعیف می پردازند هر آنچه را که بخواهند انجام بدهند تا فرهنگ پوچ خود را بر ما ایرانیها غالب گردانند.

«آنگاه که سران و رقم درشت ها عذاب را بنگرند، از هواداران و فرمانبرداران خود بیزاری می جویند و اینچنین پیوند بین شان گسسته خواهد شد (سوره بقره آیه 166) ».

 

ان شاءالله موضوعات بعد، در وقت بعد قرائت و مکتوب میگردد.

با تشکر از صبر و حوصله شما

داریوش دوسرانی (tavabam)

سه شنبه 5 10 1391 18:26

ما مردم ایران بعد از آن دورانهای مقدس، چه در دوران انقلاب و چه در دوران جنگ تحمیلی و 8 سال دفاع مقدس نباید تا به امروز به گونه ای باشیم که کشورهای غرب به اصطلاح متمدن و توسعه یافته و دشمن قسم خورده دین و میهن ما که همگی آنان سعی دارند فرهنگ و نگرش خود را بر ما تحمیل کنند انتظار داشته باشیم که ما را در جمع خود بپذیرند و بسترهای به اصطلاخ مرفه خودشان را که به ضرر ما خواهد بود پهن نمایند و سپس ما با این به اصطلاح نعمت بزرگ آنان که فرض بگیریم قرار است برایمان فراهم  بیاورند در خیالات خود تصور کنیم که آیا با داده های آنان می توانیم آنها را به چالش بکشانیم یا نمی توانیم؟

چون ابزارهای فرهنگی مورد استفاده چند کشور استعمار  اروپایی از همان آغاز هجوم نظامی خود بر علیه دیگر ملل جهان در  سده های گذشته در ابتدا با دین بوده است اما در مراحل بعد از زبان، وسایل آموزشی و هنری، آداب و رسوم سنن خودشان و با استفاده از پیشرفتهای علمی، فنی و صنعتی که تأثیرهای فراوانی بر روی باورهای ملل مغلوب و رواج برتری در کلیه زمینه ها داشته انجام گردیده است.

در دوره نو استعماری دیگر از ابزار دین جهت تأثیر گذاری در کشورهای در حال توسعه مورد استفاده قرار نمی گیرد، بلکه آنان از فن شناسی به ویژه در کالاهای جدید استفاده می کنند و این کالاها به شدت نیز نسبت به یک سده پیش متنوع، پیچیده تر و فریبا شده اند.در چنین شرایطی سایر ملل نیز در پی رفع نیازهای خود به تولید کنندگان خارجی که همان نو استعماران می باشند مراجعه می کنند. زیرا نه تنها امکان تولید و رفع نیازها در داخل کشورهایشان میسر نمی باشد بلکه آنچه از غرب می آید ارزش تلقی شده و تولید داخلی بی ارزش.

متأسفانه در بخش هایی از مردم و هموطنان ما در برابر «تهاجم فرهنگی» برخلاف هجوم نظامی و سیاسی قدرتمندان جهانی نه تنها هیچگونه مقاومتی نشان نمی دهند بلکه قشرهای کثیری هم به استقبال آن می روند.

باید در نظر بگیریم که گزینه «الگوی مصرف»، تنها گزینه محور اصلی مبارزه با «تهاجم فرهنگی» است و بسیار اهمیت دارد. از آنجا که هر دگرگونی در الگوی مصرف ملی به نوعی می تواند دگرگونی در باورها و رفتارهای افراد خانواده در کشور را ایجاد نماید، در نتیجه حرکت عینی به سوی مدیریت هوشمندانه هزینه و دگرگونی الگوی مصرف خانوارها و همچنین پذیرش مسئولیت ها را می تواند در بربگیرد و خود آگاهی فرد و افراد جامعه را افزایش دهد و شرایط مناسبی جهت الگوی مصرف ملی بوجود بیاورد. اگر عاملهای دیگر تأثیر مانند: دولت، بخش خصوصی، روشنفکران و سازمانهای صنفی و سیاسی کشور را در نظر بگیریم موفقیت های بسیاری در کشور حاصل خواهد شد.

اصالت ما ایرانیان در عشق به امام حسین (ع) تجَّلی یافته است. چرا که نیاکان ما چنین خصلتی را به آیندگان خود که ما می باشیم ارزانی داشته اند و از آن به ارث برده ایم. پدران ما این چنین بوده اند و ما نیز باید ادامه دهنده راه آنان  بایست باشیم تا در برابر متجاوزین کشورهای بیگانه بتوانیم با اقتدار بایستیم و با پایداری و استقامت، به استقلال فکری مادی و معنوی در سرزمین خود برسیم و خود را به روزی برسانیم که پیامبر اسلام (ص) و تمامی ائمه معصومین (ع) نیز وعده آنرا می دادند:

«ایرانیان در زمان ظهور حضرت قائم (عج) تنها یار و یاور ایشان خواهند بود (اِن شاءالله).»

عشق به حسین، عشق زیباست

چون روی حسین، روی زیباست

گر یاد حسین، یاد زیباست

چونکه کربلا، دشت زیباست

عاشق که شوی، فقط زیباست

مختص به حسین، اوج زیباست

کسانی که با نگرش وابسته گونه خود تصور می کنند ادامه حیات خواهند داشت باید بدانند که هیچگاه به مقصد جاودانی نخواهند رسید. زیرا اگر اینگونه می بود از دویست سال پیش به این طرف که بیگانگان قدم به سرزمین ایران گذاشتند و هنوز هم به روشهای گوناگونی در این سرزمین قدم می گذارند، از همان دورانها تا به امروز آن آرمان خیالی برای مردم ایران تجلی می یافت! نه آنگونه که در این چند قرن اخیر هر آنچه را که خواستند و به هر صورت ممکن بود و منافع شان ایجاب می کرد و تنها بدین خاطر که به گذشتگان ما امر و نهی کرده باشند و سرمایه های فراوان سرزمین ما را به یغما ببرند، از تنها سرمایه باقی مانده ناچیز ما نیز به صورت وقیحانه و شرم آور حق توحش هم بگیرند. پس در این برهه از زمان است که بیداری هر یک از ما ایرانیان را می طلبد تا با اتحاد یکدیگر دشمنان و سردمداران زورگو قدرت طلب در آن سوی دنیا نتوانند با تهاجم و تجاوز خود به سرزمین ایران زمین قد علم کنند و تمامی داشته های دینی و میهنی همگی ما را به تاراج ببرند.

اگر به کتاب «تاریخ ایران» (تألیف پنجم ژوئیه سال 1813) سِر جان مالکُم (Sir Jhon Malcom)، افسر اسکاتلندی کمپانی هند شرقی (متولد: سال 1769، فوت:1833) سفیر، مأمور «نظامی-دیپلماتیک» گذشته استعمار پیر انگلیس در ایران (از سال 1800 تا 1810 یعنی در اوایل قرن نوزدهم در طی سه مرتبه) که خاطرات خود را بازگو  می کند مراجعه کرده باشیم، به وضوح نوشته های توهین آمیز او را نسبت به جامعه ایران و دین اسلام می توان فراوان مشاهده کرد و پی برد که از چه زمانهایی آنان در ذهن های خود، درباره دین و میهن ما چنین  فکری و نظری را داشته اند و آئین و دین ما را نیز با چشم تحقیرآمیز می دیدند. جان مالکُم همانند اسلاف شرق شناسان بطور اعم و ایران شناسان بطور اخص، نه تنها همگی از کارگزاران رسمی دولت و کمپانی هند شرقی بوده اند بلکه از جاسوسان حقوق بگیر سرویس جاسوسی دولت انگلستان نیز بوده اند. پس بکارگیری ایران شناسی استعماری در خصوص کلیت ایران شناسی انگلیسی ها پر بیراه نمی باشد. اصولا شرق شناسی انگلیسی و به تبع آن ایران شناسی از بطن استعمار متولد گردیده و در خدمت اهداف و اغراض استعماری قرار گرفته است. بسیاری از مراکز شرق شناسی انگلیسی همچون «مرکز مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن» از بازوان مهم و استرتژیک استعمار انگلیس بوده اند. جان ملکُم در کتاب خود تاریخ ایران را منحط می داند و از دید او ایران در حالت بربریت قرار دارد که هیچ نوع پیشرفتی در آن صورت نگرفته است.

شاید در نظر خواننده سؤالی در ذهن خود ایجاد بشود که: چرا چنین اتفاقی در گذشته کشور ایران ما بوجود آمده است و در حال حاضر پیشرفتی که مطلوب کشور می باید ایجاد گردد بوجود نیامده است؟

باید در جواب گفت: سؤالهایی که در آن «چرا»های بسیاری وجود داشته باشد مانند این است که دوباره خواسته ایم به چیز دیگری نیاندیشیم و هم اینکه به کارهای دیگر کشور که می باید در جهت فرهنگ سازی و آبادانی صورت گیرد نپردازیم. مسلما" با چنین طرز فکر و تلقی نیز دوباره منفعل خواهیم گشت و اگر با مراجعه به کتب تاریخی خود که با خواندن آن میبایست درسها و عبرتهای فراوانی را بیاموزیم شاید با بازخوانی آن نیز نسبت به بعضی از گذشتگان خود مأیوس هم بشویم و روحیه خود را ببازیم و از خود سؤال نمائیم:

«بیگانگان از دورانهای گذشته قدرتمند بوده اند و نیاکان ما ضعیف و در حال حاضر آنان قوی می باشند و ما نحیف. پس اگر پدران ما برای آیندگان خود مبارزه نکرده اند و اهمیتی به ما نداده اند، پس ما «چرا» باید تحمل شکست های گذشتگان را به دوش خود بکشیم و سختیهای آنان را تحمل نمائیم. اگر نیاکان ما در دوران خودشان، راحت طلبی را پیش گرفته اند پس ما «چرا» نباید مانند گذشتگان خود باشیم؟»

با چنین طرز فکر و در ادامه آن سستی و تنبلی در هریک از ما باعث خواهد شد تا با باختن روحیه های خودمان، دشمنان دین و میهن بتوانند انگشتان خود را بر روی نقاط ضعف ما بگذارند و ما به آئین و فرهنگ خودمان هیچ اهمیتی ندهیم. آنان با درک همین واقعیت و نقطه ضعف ما به آسانی خواهند توانست، فرهنگ پوچ خود را که با روحیه دین و فرهنگ ما سازگاری ندارد تحمیل کنند و با وارد کردن انواع و اقسام کالاهای بی ارزش خود و  با فخر جعلی که با ترفند آنان در خود ساخته ایم، همت و اراده درون خودمان را با دستان خود از بین ببریم. کمپانی هند شرقی در گذشته نه چندان دور استعمار انگلیس، کالاهایش را بر کشور ما تحمیل کرد و با نیرنگ و شیطنت ما را بی نیاز از خودمان و وابسته به خودشان گردانید.

غربیها در زمانهایی از تاریخ گفته اند: «ایرانیان به دلالی، علاقه بسیاری دارند و دوست دارند کالایی را بخرند و آنرا با سودی بفروشند (برنارد شاو).»

حالا آنان به و اسطه همین ضعف و سستی بعضی از نیاکان ما و با گوشه و کنایه های دلالی به ما ایرانیان این لفظ را با لفظ جدیدتر و شکیل تر و با عنوان «بازاریابی نوین» با روش خود به ما خودی نشان می دهند و فخر می فروشند.

آنان با آموزش بازاریابی هایی که بوجود آورده اند آنرا در کشور ما به اجرء می گذارند و پس از آن، اهداف شوم خود را در مراحل بعدی تحمیل می کنند. زیرا با این روش خواهند توانست، جهان کنونی را بصورت یک دهکده مورد نظر خود اداره نمایند تا دهکده جهانی موعود شان مهیا گردد. به همانگونه که در تمامی علوم پزشکی و مهندسی و کشاورزی دوران قدیم ما نیز، کتب دانشمندان علوم سرزمین مان را استخراج نمودند و با بهره گیری از آن، کالاهای بی کیفیت و نامرغوب خودشان را به ما تحمیل کردند و عجیب آنکه دانشمندان علوم قدیم ما را نیز در تمام نقاط دنیا فقط بعنوان شاعر معرفی کرده اند مانند: "حکیم عمر خیام" که او نیز همچون "حکیم ابوالقاسم فردوسی" در دوره خود دانا و توانا بوده و تبحر خاصی از علوم گوناگون داشته است و توانسته بود در بسیاری از علوم مربوطه خلق دانش نوین و زمانه امروزی ما گردد.

متأسفانه ما ایرانیان مانند پدرانمان و دانشمندان قدیم خود آنگونه که باید بوده باشیم خیلی مثمر ثمر جهت آیندگان خود نیستیم تا آیندگان ما از علوم گذشته سرزمین خود بتوانند بهره بهتری را ببرند. زیرا در حال حاضر علوم قدیم ما بدست همان بیگانگان و دشمنان خارجی قبلی و فعلی ما تغییر شکل داده شده است و یقینا" دشمنان امروزی ما نخواهند گذاشت که علوم باد آورده و بدست آمده قدیم ما را که آنان در دستان خود و با افکار خویش نگاه داشته اند، بنام ایران و ایرانی باقی بماند تا ما با استفاده از آن علوم بتوانیم به سبک و سیاق خودمان به جهانیان ارائه بدهیم. البته کسانی هم که در شرایط فعلی به علوم مختصر در داخل ایران دسترسی دارند تنها با ایجاد نمایشگاه هایی که می بایست تخصصی تر و علمی تر از وضعیت موجود برگزار گردد آن مکان را به صورت یک بازارچه عمومی در می آورند و جمعیت بسیاری هم جهت خرید محصولات به چنین نمایشگاههایی می روند.

یقینا" بیگانگان خارجی وقتی نمایشگاههای داخل کشور را چنین مشاهده می کنند، از همین حالا باید دانست که درباره ما چه فکرهایی  را در سر می پرورانند تا برنامه های بعدی خودشان را به سرانجام برسانند و امیال شیطانی و پلید خود را در کشور به اجراء بگذارند. دشمنان ما اکثر علوم نیاکان ما را بنام خود ثبت  کرده اند و در حال حاضر نیز با ارائه آن علوم و با لباس نو و شیک تر آنرا به سرزمین ما وارد می کنند و با اینکار به ما  نیز فخر می فروشند.

در خصوص بازایابی نوین یا همان دلالی به روش جدید که در قدیم آنرا با طعنه به نیاکان ما نسبت می دادند و در حال حاضر به ما روا می دارند، متأسفانه باید گفت در داخل کشور به توسط بسیاری از شرکتها و نشریات داخلی جهت آنان تبلیغ های فراوانی صورت می گیرد و بارها هم اعلام گردیده که «پدر علم نوین بازاریابی در جهان» از قاره اروپا و یا امریکا جهت آموزش به مدیران تجارت و دیگر مدیران در عرصه های تجاری، صنعتی و اقتصادی چه در بخش های خصوصی و چه در بخش های دولتی و در زمان های مشخص به داخل کشور می آیند تا با شیوه های نوین بازاریابی به روشهای خودشان به مدیران ما آموزش بدهند و از آن آشنا بشوند. همگی ما به خوبی می دانیم که دولتهای آنان همان سردمدارانی هستند که در شورای امنیت سازمان ملل متحد، قطعنامه های بسیاری را عیله ملت ایران صادر می کنند و البته حق وتو هم دارند.

باز هم با تأسف باید عنوان داشت که دست اندرکاران ارگانهای داخلی اعم از خصوصی و دولتی نیز آنان را با عزت و احترام خاصی به داخل میهن می آورند و هتل هایی  نیز بصورت رایگان برایشان در نظر می گیرند و پس از چند روز استراحت و گردش در داخل کشور که جهت خوشگذارنی هایشان تدارک دیده شده است در سمینارهای مربوطه به سخنرانی می پردازند و در آخر هم چبدلیل عزیمت به کشورشان و بازگشت دوباره ای دیگر به کشورمان عجله بسیاری دارند با اخذ پول های هنگفت و کلان از دعوت کنندگان داخلی که همراه با تشکرات و قدردانی های فراوان و اهدا هدایای نفیس توسط مجریان، از کشور بدرقه هم می شوند. خلاقین بازاریابی های نوین وقتی خود را در چنین وضیعتی می بینند علاوه بر اینکه سرمایه های ما را که با دستان ایرانی خود به آنها داده ایم آنرا به یغما می برند و در آخر نیز به همین تعارفات سنتی ما که الهام گرفته از رسوم و آئین پاک و خاص نیاکان ما است با لبخندهای حاکی از تمسخرآمیز خود به هنگام خارج شدن از خاک کشور به ما حواله می کنند.

شاید برخی از مدیران ما و نفرات حاضر در آن سمینارها و حتی دست اندرکاران و برگزار کنندگان چنین سمینارهایی، ندانند و درک ننمایند که در پس پردة این نوع آموزش های آنان چه دسیسه هایی نهفته شده است. آنان به خوبی می دانند که چگونه با بکارگیری هر یک از این همین آموزه ها که به اجرا می گذارند و هموار پر از نیرنگ و دسیسه می باشد کشوری را به نابودی بکشانند. وقتی آنان چنین مرحله ای را پشت سر می گذراند اهداف بعدی خود را تا بدانجا پیش می برند که با ترفندی دیگر که آنهم فقط خود از آن سر در می آورند، در خرید سهام برخی از شرکتها و کارخانه های مهم کشور و آنهم با قیمت ناچیز پیش دستی کنند و مالک آن بشوند و پس از آن نیز تلاش می کنند که جهت استقرار بانک هایشان همانند دوران رژیم منحوس پهلوی مجوزهایی را دراختیار بگیرند و در زمان مناسب اهداف خود را به اجرا بگذارند.

ادامه مقاله اگر حضرت اجل رخصتی بنمایند انشاءالله در فرصتی دیگر ارائه خواهم داد.

با تشکر از صبر و حوصله شما تمامی عزیزان و بزرگواران

داریوش دوسرانی (tavabam)

 

شنبه 18 9 1391 16:10

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام خدای یگانه که غیر او یگانه دیگری نیست

«پیام قیام امام حسین ( ع ) و تأثیر آن بر روی مردم ایران»

بارالها؛ اگر خطاکار هستم پس خیانتکار نیز می باشم. بر من توانایی ده تا دیگر جنایتکار نگردم و به خیانت هم کشیده نشوم و پس از آن هیچ خطایی از من سر نزند.

خداوندا؛ من حقیرم و کوچک تر از دیگر بندگان تو در درگاهت. مرا یاری فرما و به حال خود وامگذار،  زیرا چه دور از تو باشم و چه در نزدیکت، من همیشه ناتوانم و تو توانا...

حافظ: فراز و نشیب بیابان عشق، دام بلاست /  کجاست شیر دلی، کز بلا نپرهیزد

سلام بر حسین (ع)، سلام بر سالار شهیدان و شهید گلگون کفن که سرخی شفق خون پاک او در افق حیات آدمی رخنه کرد تا شرف و غیرت و شهادت وجود پاکش، نشانه رهنمون آزادی و آزادگی بشر تا قرنهای متمادی گردد. همانگونه که ایشان با پیام روح بخش و پر از معنوی شان فرمودند: مرگ با عزت بهتر از زندگى با ننگ و ذلت است. قیام امام حسین (ع) یک افسانه نیست که از آن بتوان به اسطوره های خیالی پرداخت و یا فیلم و داستانی که با آن نمایش رویایی ساخت. حماسه ای بس عظیم و حقیقی است که تصورات آن در ذهن هر یک از ما آدمیان در تمامی ادوار تاریخ به یادگار باقی مانده و یاد آن به صورت سلسله ای و فلسفه ای در اندیشه های ما همچون ماندگار به ثبت رسیده است. در آن روزها، قیام شگرفی در راه بود و انجام شد. در راه هدفی که همانا «امر به معروف و نهی از منکر» بوده است. خونهای پاک و زیادی بر زمین جاری گردید و پیام هایی که برای جستجوگران عزت و آزادی بعد از خود بر جای گذاشت. سر از تن امام حسین (ع)، پسر علی ابن ابیطالب (ع) و نوه عزیز حضرت محمد مصطفی (ص) جدا گردید و برای یزید بن معاویه (لعنت الله علیه) به شام فرستادند. در لشکر حرامیان شور و هلهله ای برپا بود  و در خیمه گاه عشق، صدای گریه و شیون و غوغایی که به سبب دوری از عاشق بود و نامش جاودانی گشت. فریاد «یا لثارات الحسین» در آن شب تیره، در فضای شهر کوفه پیچید و توسط مأموران حکومتی در تمامی نقاط شهر مراقبت شدیدی بعمل آمد تا افراد وابسته به قیام نتوانند خود را به یاران برسانند. حکیم ابوالقاسم فردوسی صاحب «کاخ هویت ایرانی» که همانا «شاهنامه» او زبان مادری همه ما می باشد، شعر ارزشمندی دارد که چنین سروده است:

ستاره شب تیره یار من است                من آنم که دریا کنار من است

همیشه دلم در غم مهر او است          شب و روزم اندیشه چهر او است

کجا آن همه بند و پیوند ما؟                   کجا آن همه عهد و سوگند ما؟

کجا آن همه روز کردن به شب؟             دل و دیده گریان و خندان دو لب

به نظر می آید این شعر سروده شده توسط فردوسی حکیم و دانا، مخصوص به حضرت ابا عبدا... الحسین (ع) بوده باشد که آن حضرت در آن شب تیره، تنها ستاره ای بودند که با قیام خود توانستند تفکرات تمامی بشریت را به فکر وادارد و درسهایی از عزت و آزادگی را به همگی بیاموزد. امام حسین (ع)، جان خود و خانواده و یاران نزدیک به خود را قربانی اهدافی کرد که به آن ایمان و اعتقاد داشت. آموزنده و آموزگار درسی گردید که تمامی انسانهای روی زمین با اندیشیدن و تفکر در خود و اطرفیان و دین خود، جهت رسیدن به سعادت و خوشبختی ابدی در سرزمین شان از آن درس بگیرند و مانند او  بمانند.

پس: *چه افتخاری بالاتر از این است که الگوی ما و آقای ما «آقا ابا عبدا... الحسین (ع)» بوده باشد*

قیام آن حضرت در راه چنین اهدافی یک قیام منحصر به فرد در تاریخ بشری است. این قیام به تنهایی درسهای بسیار بزرگی دارد که خود تشکیل یک فرهنگ را می دهد. فرهنگ و آئینی که امام حسین (ع) در هنگام شهادت غرور آفرین شان رو به دشمنان کرده و می فرمایند:

**اگر دین جدّم محمّد (ص) جز به کشته شدن من استقرار نمی‌یابد پس ای شمشیرها مرا دریابید.**

صحنه های کارزار کربلا پیامهای عظیمی دارد که فرهیختگان و وارستگان بسیاری در ایران نسبت به آن علم و آگاهی دارند و درباره آن کتابهای فراوانی نوشته اند. بسیاری از اندیشمندان و بزرگان ادیان مختلف دنیا نیز به دنبال سالها پژوهش و تحقیق در زمینه فلسفه قیام عاشورا و نهضت حسینی همگی بر این باورند که قیام امام حسین (ع) نشات گرفته از یک قدرت الهی بوده است و امام حسین (ع) با این حرکت خود قصد داشتند تا دین اسلام و سیره پیامبر (ص) را برای همیشه جاویدان سازند و در گذر ایام روزگار دستخوش تحریف و دگرگونی نگردد. اندیشمندان و بزرگانی چون: «آنتوان بارا» (پژوهشگر مسیحی در کتاب خود «حسین در اندیشه مسیحیت» درباره شخصیت سالار شهیدان بسیار گفته است)، «چارلز دیکنز» (نویسنده معروف انگلیسی)، «توماس کارلایل» (فیلسوف و مورخ  انگلیسی)، «ادوارد براون» (مستشرق معروف انگلیسی و نیز «شیخ جعفرشوشتری» می گوید: از عظمت معجزه قرآن آن است که برخلاف دیگر کتابها، تکرارش ملال آور نیست و بلکه لطفش هم بیشتر می گردد. مصیبت حضرت امام حسین (ع) نیز به همین گونه است و هرچه خوانده یا شنیده شود باز هم تازه است. دیگرآنکه نگاه کردن به خط قرآن نیز عبادت است و تلاوت و گوش دادن به آن هم عبادت. مرثیه امام حسین(ع) نیز به همین صورت است چه خواندنش و گوش دادنش باشد عبادت و چه گریاندنش و گریه کردنش باشد نیز عبادت. «مهاتما گاندی» (رهبر استقلال هند): من زندگی امام حسین(ع)، آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خوانده ام و توجه کافی به صفحات کربلا داشته ام. بر من روشن است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد بایستی از امام حسین(ع) پیروی کند و سرمشق بگیرد.

شخصیتهای دیگری هم درباره عظمت قیام امام حسین (ع) سخن رانده اند مانند: «محمد علی جناح» (قائد اعظم پاکستان)، «لیاقت علی خان» (نخستین نخست وزیر پاکستان)، «واشنگتن ایروینگ» (مورخ مشهور آمریکایی)، «تاملاس توندون» (هندو و رئیس سابق کنگره ملی هندوستان)، «ماربین» (خاورشناس آلمانی)، «عباس محمود عُقُّاد» (نویسنده و ادیب مصری) و «عبد الرحمن شرقاوی» (نویسنده مصری) عنوان می کند: حسین(ع) شهید راه دین و آزادگی است. نه تنها شیعه باید با نام حسین(ع) بر خود ببالد بلکه تمام آزاد مردان دنیا نیز باید به این نام شریف افتخار کنند. همچنین کسان دیگری چون: «طه حسین» (دانشمند و ادیب مصری)، «علامه طنطاوی» (دانشمند مصری) و «ابن ابی الحدید» (دانشمند نامدار اهل سنت) که می گوید: سالار پرشکوه شکست ناپذیران روزگار و قهرمان کسی که در برابر ذلت و تحقیر سر فرود نیاورد و به دورانها و نسلها درس جوانمردی داد و شرافت و مرگ پر افتخار را زیر سایه شمشیرها آخته کرد و آنرا بر سازش با بیداد و فریب برگزید، پدر یکتاپرستان گیتی؛ حسین(ع) فرزند رشید علی(ع) است. استبداد گران اموی به آن شخصیت تسخیر ناپذیر و یارانش امان دادند اما او بدان دلیل نمی خواست در برابر ذلت و بیداد سر خم فرود بیاورد و نیز بیم از آن داشت که اگر با پذیرش امان نامه کشته هم نشود و ذلت بر او و دیگر آزاد منشان رهرو راهش از سوی عُبید و دیگر خودکامگان سیاهکار و حقیر نیز تحمیل گردد، مرگ پر از عزت و افتخار را بر زندگی رذلیلانه برگزید. حتی در گزارش و سخنان دشمن هم چنین حقیقت درخشانی را آورده اند آنجا که "حمید بن مسلم" از گزارشگران رویداد عاشورا در وصف شکوه و شکست ناپذیری پیشوای حماسه کربلا می  گوید: به خدای سوگند که فروغ فروزان سیمای حسین و جمال و هیبت او به گونه ای مرا مجذوب و واله ساخته بود که اندیشه کشتن او را از یاد بردم. پس از رویداد جانسوز عاشورا نیز یکی از منتقدان به برخی از سپاه شوم اموی نکوهش کرده و می گوید: ننگ و نفرین بر شما! چگونه فرزندان پیامبر را آنگونه ناجوانمردانه قتل عام نمودید؟

تعمق و تأمل در سخنان این اندیشمندان و بزرگان از فرقه ها و ادیان مختلف، بیانگر شکست ناپذیر بودن نهضت عاشورا و شکوه سرور و سالار شهیدان حضرت امام حسین (ع) در منطق و منش است و اینکه این نهضت برای هر بشری و با هر گرایش و سلیقه ای راهگشای رسیدن به زندگی سعادتمند و گسترش عدالت و آزادگی است. به گواهی تاریخ، چنین علم و آگاهی را از شیر زن کربلا حضرت زینب کبری (س) یعنی دخت بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا (س) می دانند و به وی مدیون هستند. در مجلس ابن زیاد؛ آن گاه که آن ملعون با نیش زبانش نمک به زخم زینب مى‏پاشد و براى آزردن او مى‏گوید:«کیف رایت صنع الله باخیک واهل بیتک؛ کار خدا را با برادر و خانواده‏ات چگونه یافتى؟» او در واقع با تعریض مى‏خواهد بگوید که دیدى خدا چه بلایى به سرتان آورد؟ زینب (س) در پاسخ درنگ نمى‏کند، با آرامشى که از صبر و رضاى قلبى او حکایت داشت فرمود: «ما رایت الا جمیلا؛ جز زیبایى ندیدم.» ابن زیاد از پاسخ یک زن اسیر در شگفت مى‏ماند و از این همه صبر و استقامت و تسلیم او در مقابل مصیبت‏ها متعجب مى‏شود و قدرت محاجه را از دست مى‏دهد. با چنین جواب دندان شکنی در طول تاریخ به مانند آن نه کسی با چشم دیده و نه کسی به گوش خود شنیده است.

مختار ثقفی در خصوص سخنرانی بانوی بزرگ حماسه کربلا می گوید: «از روزی که نطق زینب (س) را شنیدم تصمیم گرفتم قاتلان حسین بن علی (ع) را به کیفر برسانم.»

از سخنرانی دختر مولای متقیان حضرت علی (ع) تا به امروز نزدیک به سیزده و نیم قرن می گذرد و انسانهای این زمانه در حیرتند که چگونه سخنرانی یک زن در آن روز، در تمامی نسلهای آینده بعد از خود توانسته باشد بر روی ذهن و اندیشه ها نسلهای امروزی این چنین تأثیر بگذارد و پایه های حکومت آل امویان را سست و نابود گرداند به طوری که حتی امروزه یک نفر از نسل امویان را نتوان پیدا کرد.

چهارمین اختر فروزان آسمان امامت و ولایت «حضرت علی بن الحسین علیهم السلام معروف به سجاد» نمادی از کمالات و ارزش های انسانی و زینت بخش بندگان پاک سیرت است. ابرمردی که شاهد تلخ ترین حوادث روزگار بوده ولی چون کوهی استوار، در برابر همه توفانهای بلا و دشواریهای زمانه خود در جبهه های گوناگون با آنها مبارزه کرد و پیام آور کربلا بود. پدر بزرگوار امام سجاد علیهم السلام، امام حسین علیه السلام و مادر گرامی آن حضرت، «شهربانو» دختر یزدگرد سوم آخرین پادشاه سرزمین پهناور ایران است. این بانوی پاکدامن چنان محبوبیتی در نزد خداوند متعال نصیبش گردید که لیاقت همسری و مادری امام معصوم را پیدا کرده و ذریه پاک پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نیز از ایشان ادامه می یابد. بعد از حوادث کربلا که بنی امیه خود را پیروز میدان می دیدند و قدرت پوشالی نیز مغرورشان کرده بود و در آن موقع ترس و وحشت دردلهای مردم فرا گرفته بود، امام سجاد علیهم السلام با شجاعت بی نظیری در مقابل آنان ایستادگی کرد و بدون هیچ ترس و واهمه ای به افشاگری از آنان پرداخت. آن حضرت در مقابل عُبیداللّه بن زیاد فرمودند: آیا تو مرا از شهادت می ترسانی، در حالیکه شهادت مایه مباهات و افتخار ماست. ایشان در شام نیز به یزید اشاره داشتند: ای پسر معاویه؛ تو خود می دانی که پرچم پیامبر در جنگ احد و بدر خندق به دست جدّم بود و پدر و جد تو پرچم کفر را به دست داشتند. وای بر تو اگر به این فاجعه ای که دامان خود را آلوده ساخته ای کمی می اندیشیدی به کوه و بیابان می گریختی و فرش خود را جز خاکستر قرار نمی دادی و اکنون بشارت می دهم که به ذلت و خواری بزرگی گرفتار خواهی شد. این جملات کوبنده در هنگامه ای بود که فجایع بی شمار بنی امیه، ترس و وحشت عجیبی را در دلهای مردم ایجاد کرده بود و بدون شک چنین سخنانی نشان از شجاعت بی نظیر امام سجاد علیهم السلام دارد. قیام و پیام حضرت سیدالشهداء و نیز پیام شهادت ایشان که با سخنرانی ارزشمند و بی نظیر امام سجاد (ع) و با همراهی حضرت زینب (س) در کاخ ظلم و ستم یزید تکمیل گردید، باعث خوشبختی و سرافرازی هر  فرد ایرانی است که چنین فرهنگی می بایست در روحیات فردی هر یک از ما ایرانیان قرار بگیرد و بدنبال تأثیر در روحیه باعث تأثیر در رفتار نیز بشود و بدون تردید این رفتار  متعالی بوده و سعادت ابدی خواهد داشت. با چنین رفتاری و چنین انگیزه های آسمانی باعث تأثیر در دیگران نیز خواهد شد و اگر تمامی افراد در جامعه چنین تفکراتی را داشته باشند، بی شک یک روش الهی و جهان بینی بی نظیری را خلق خواهند کرد که در هیچیک از دورانها بغیر از دوران قیام امام حسین ( ع) و یارانش به مانند آن نتوان پیدا نمود. یک ایرانی در کنار فرهنگ سازی خود و جامعه و با الهام گیری از جانفشانی و پایداری حضرت امام حسین (ع) می تواند به خود چنان افتخار کند که پس از پیشرفت در تمامی علوم اقتصادی، کشاورزی، صنعتی و سیاسی که اِن شاءالله به همت تمامی ملت عزیز ایران و دست به دست هم انجام خواهد شد، به جهانی کردن آن و اندیشه های حماسی خود نیز بپردازد به شرط آنکه به زبان مادری و میهنی کهن ناشدنی سرزمین خود که همانا زبان گوهربار فارسی در سرزمین پاک ایران است ارزش فراوانی بگذارد و در جهانی کردن آن نیز کوشا باشد. ایرانیان در سده های گذشته هوشمند، بلند اندیشه و سریع الانتقال بوده اند و هنوز نیز می باشند. آنان همیشه نرم گو، لطیفه پرداز، شیرین سخن و ملایم طبع بوده اند. سخن را پرداخته می گفتند و سخته را سنجیده می دیدند و به باور نیز نمی گنجید که سخنی را بر زبان برانند که آن سخن موجب رنجش و ملالت آور دیگران گردد. چنین ادبیاتی نشان از فرهنگ غنی و ارزشمند زبان کهن فارسی ایرانیان دارد. نیاکان ما مردم ایران، در واقعة تاریخی عاشورا نقش های بسیاری در حمایت از امام حسین (ع) داشته اند. هر فرد ایرانی به واسطه همین عشق و علاقه به امامان معصوم (ع) و دینداری در جهان بوده است که مشهور گشته اند.

مردم گیلان؛ امام علی (ع) را با لقب «رشت» خطاب می کردند که آن به معنی دانشمند، فرزانه، فروغ و روشنایی بوده و حتی پس از امام علی (ع) نیز این لقب به امام حسن (ع) و سپس به امام حسین (ع) تقدیم گشت و هنوز هم این کلمه در آن منطقه برسر زبانها جاریست. به همین خاطر مردم آن دیار نام مرکز استان خود را «رشت» نامیده اند. ایرانیانی هم بوده اند که قبل از قیام عاشورا با امام حسین (ع) بیعت کرده بودند  و تا ظهر عاشورا ایشان را تنهایش نگذاشتند. در شب دهم محرم یک گروه سی نفری به فرماندهی «پرویز»، خود را به کربلا می رسانند و علیرغم توصیه امام مبنی بر اینکه به کشورشان بازگردند فرمودند: در صورتیکه در نینوا بمانید کشته می شوید. اما آن گروه سی نفره نه تنها آنجا را ترک نکردند بلکه با عزَّت و دینداری نیز تا ظهر عاشورا در کنار امام خود و سیّد و سالار تمامی شهیدان دین اسلام باقی ماندند و در رکاب ایشان به شهادت رسیدند. گرچه مورخین عرب بنا به خواسته خلیفه های وقت خود، از ذکر فداکاریهای ایرانیان در راه اسلام  خودداری می ورزیدند و اکنون نیز این چنین است. اما نام ایرانیان در بطن تاریخ و حافظه کائنات، همیشه به ثبت رسیده و ماندگار گردیده است. در کشاکش جنگ نابرابر و ناجوانمردانه صدها نفر از سپاهیان عُبیدالله بن زیاد با «مسلم بن عقیل» در میدان شهر کوفه و هنگامی که اعراب به شمشیر و نیزه هم اکتفا نمی کردند و از بامها بر سر او سنگ و خشت می ریختند مُسلم در آن لحظات یار و یاور می طلبید. اما هیچیک از جماعت اعراب در آن لحظه و در آن میدان هیچ کمکی به او نکردند، چون ترس در وجودشان جمع شده بود و اگر کوچکترین حمایتی از مسلم می نمودند در دم کشته می شدند. اما در آن موقع یک جوان ایرانی به نام «عباس بذایی» که اهل اردبیل بود، با دستان خالی و بدون شمشیر به میدان کارزار می رود و بدون آنکه «مسلم بن عقیل« را بشناسد و یا با «امام حسین (ع)» بیعت کرده باشد فریاد می زند: «ای مسلم من اینک به کمک تو می آیم». و او در اوج شباب، در راه عزَّت و آزادی کشته می شود تا غیرت و غرور جوان ایرانی را در تاریخ کشور خود ثبت کرده باشد. ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی که نامش با حکیم «ابوالقاسم» فردوسی و امام «حسین» (ع) همنام می باشد، بخت با او یار بوده است که تا با روحیه ای وصف ناپذیر در راه دین اسلام تحصیل کند و  حضرت امام زمان مهدی موعود (عج) آن حجت اکبر و تنها دلیل ادامه حیات جهان خلقت نیز در زمان غیبت صغری خود او را به عنوان یکی از چهار رابطین خود انتخاب نمایند. قوم آل زیاد چون در منطقه صعب العبور طبرستان حکومت می کردند و اعراب به آنجا نمی توانستند دسترسی داشته باشند بدین خاطر طبرستان را بعنوان پایگاه علویان و شیعیان تبدیل نمودند. آل بویه که از تبار ساسانیان و مروّج علم و فرهنگ در ایران بوده اند، آن چنان قدرتی در تغییر و عزل و نصب خلفای بغداد بدست آوردند که با قدرت خود می توانستند پایه های خلافت را به سبب حمله اعراب به ایران نابود سازند. اما خود مدافع سرسخت اسلام گردیدند زیرا پیام امام حسین (ع) را به خوبی درک کرده و به آن ایمان داشتند. شاه اسماعیل صفوی چندین بار قویونلوها را شکت داد و با این پیروزی توانست در تبریز تاجگذاری کند و شیعة اثنی عشری را بعنوان مذهب رسمی در ایران اعلام نماید، بطوریکه حتی در دهه های بعد نیز جمعیت سنی مذهب در جامعه ایران به تدریج مذهب شیعه را پذیرفتند و هنگامی هم که دستهایی از خارج می خواستند اسلام را در ایران تضیعف نمایند مردم ایران آن چنان ایمان و قدرتی را در خود یافته بودند که آن دستها نیز نتوانستند در اینکار موفق بشوند. عثمانی ها حتی با شکست شاه اسماعیل صفوی موفق نشدند سرزمین ایران را جز قلمرو خودشان کنند و مردم را وادار نمایند که از آئین شیعه دست بردارند. اما بر عکس؛ با عقب نشینی عثمانی ها از خاک ایران، نه تنها بر انسجام دولت صفویه و مذهب شیعه افزوده گشت بلکه روز به روز نیز بر قدرت ایرانیها افزایش می یافت. مطالعات تاریخی در کشور ایران نشان می دهد که ایرانیان بدون هیچ اعمال زور و یا فشاری دین اسلام را با جان و دل پذیرا بوده اند و در ترویج آن بسیار کوشیده اند بطوریکه در حکومت غزنویان اسلام تا اعماق هند پیش رفت. یعقوب لیث صفاری با تسلط بر افغانستان، آنرا ضمیمه سرزمین های اسلامی نمود و مردمان افغانستان در این دوران آن چنان به امامان معصوم (ع) عشق ورزیدند که محل مزار مبارک امام اول شیعیان جهان اسلام "امام علی (ع)" را در «مزار شریف» می دانند و به همین خاطر آن مکان برای مردم افغانستان مقدس می باشد. زمانی هم که مردم اسپانیا در مقابل اسلام و مسلمین مقاومت می نمودند در سوریه و مصر نیز مقاومت های شدیدی شکل گرفت و در بسیاری از اوقات موفق شدند بر مسلمین غلبه یابند، اما مردم ایران در کشور خود  با دین اسلام هیچ مشکلی نداشتند، چون با هم بوده اند و در یکدیگر تنیده شده بودند.

پس با این توصیفات خردمندانه ای که نیاکان ما اداشته اند وظیفه هر یک از ما است که از فرهنگ فرهیخته و وارسته امام حسین (ع) که در هیچ نقطه از مکان دنیا مانند آن نظیری وجود ندارد در پاسداری از آن محافظت جانانه ای داشته باشیم. به همان گونه که امیر کبیرها، میرزا کوچک خان ها، مدرس ها، سیِّد جمال الدّین اسدآبادی ها، شیخ فضل الله نوری ها، ستارخان ها، باقرخان ها و رئیس علی دلواری ها و الی ماشاءالله... تا آخرین نفس از آن پاسداری داشته اند و بدون شک نام تمامی آنان در تمام صفحات زرین ناب تاریخ کهن سرزمین ایران اسلامی نقش بسته و جاوادن مانده است.

باقی قضایا انشاءالله در زمان بعد خواهم نوشت.

با تشکر از صبر و حوصله شما تمامی عزیزان و بزرگواران

داریوش دوسرانی (tavabam) 

شنبه 11 9 1391 18:44

دوست محترم و گرامی خودم، taheri1391
خوشحال هستم که توانسته ام یکی از هموطنان خودم را به اندیشه مثبت دین و میهن خود هدایت نمایم که ما همگی نیاز اساسی به هر دوی آن داریم تا به خالق یکتا برسیم. اما قصد من این نبود که مبحث «چراها» را مجددا در جامعه که چنین سوالی ریشه در تاریخ کشورمان است باب نمایم . در جواب باید بگویم سوالهایی که در آن «چراهای» بسیاری را که ذهن و اندیشه هر یک از ما را برمی انگیزاند و وجود دارد، مانند اینست که باز می خواهیم به هیچ چیز دیگری نیاندیشیم و دست به کارهای دیگر نیز که باید در جهت فرهنگ سازی، آبادانی و آزادی به منظور خارج ساختن از سلطه و یوغ کشورهای بیگانه و قدرتمند فعلی در جهان که بیش از 200 سال پیش به اینطرف توانسته اند با برنامه ریزیهای هدفمند مورد نظر خودشان و به بیچارگی کشاندن مردمان کشورهای جهان سوم برای به ثمر رساندن مقصود پلید و شوم شان که بدرستی در جهت امیال و خواسته های هماهنگی میان خود به اجراء گذارده اند، نپردازیم .

پس هر فرد ایرانی در جامعه اسلامی، باید بجای سؤال کردن با « چراها » از یکدیگر و وقت تلف نمودن همدیگر که کارآیی چندان مطلوبی هم ندارد، با خودش بیاندیشد و از خود بپرسد :

من « چگونه » می توانم از چنین وضعیتی رهایی یابم، تا خود و دیگران را با اعتقاد به دین و میهن همراه با بهره گیری از تعالیم حضرت رسول اکرم ( ص ) و ائمه معصومین ( ع ) که هم به تاریخ و هم به آینده آن همراه با گذشته اش، که با الگو پذیری و تأثیرگذاری آزادگی ، انسانیت و آزاد مردی امام حسین ( ع ) و نیز با دانش معرفت و مردانگی حضرت علی ( ع ) که سرشار از دانش فلسفه ، حکمت و عرفان در اندیشه و ذهن ایشان همیشه جاری و ساری بوده است، به خوشبختی دنیوی و معنوی این دنیا و سعادت ابدی جهان آخرت در نزد خداوند متعال برسانم ؟

چنانچه ما ایرانیها توسط خودمان، « چگونه » بودنها را بتوانیم به خودمان جوابگو باشیم، بدون شک هر یک از ما خواهیم توانست با دستگیری از همدیگر و دست در دست یکدیگر، ایرانی را بسازیم که دشمنان دیرینه و تشنه به منافع زرخیز خاک آن، تا مدتهای مدیدی حسرت آنرا داشته باشند، انشاءالله...

شعر ساخته شده خودم را مجددا" بازگو می کنم، تا بیشتر به موضوع فوق با بینش و نگرش بهتر به خود و اطرفیانمان درک و آگاهی بهتری داشته باشیم :

غصه م از آن نیست که در دل ناخوش باشم

غصه م از این است به چی باید خوش باشم

گرچه دیگران می خواهند که من سست باشم

امّا گور شود هر آنکس که من اینچنین باشم

 

با تشکر از صبر و حوصله شما

داریوش دوسرانی ( tavabam )

سه شنبه 20 4 1391 18:25
X