معرفی وبلاگ
خداوندا؛ ميخواهم هماني شوم كه تو خواهي / نه هماني كه شوي برايم و من ميخواهم ! / خواهان آنم كه شوم برايت و تو خواهي / خواست من همان شود كه تو ميخواهي............................. *************************** منم آن شاعر تواب كه در آخر عمر / روي قله ي پر از قافيه ها / و تو مسجدي پر از خاطره ها / گاهي سجده و گاهي يه نيم نگاه / و بدنبال پر از حساي خوب / با لغاتي كه نشان دهد يادي به اوست / بنويسم شعري نو رو چكنويس / تا خدا گويد : تو اي بنده من / تو در اين جاي قدمگاه / فقط از ما بنويس ( تنظيم: داريوش دوسراني )
دسته
محرم و صفر
ادبستان
معلم و آموزه هایش
نماز ستون دین
رایانه، موبایل و فنی
حرفهای دین 2
حرفهای دین 1
هنر زنان ایرانی
پزشکی و سنتی
خبر و ورزش
از هر دری سخنی
لینکستان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 180945
تعداد نوشته ها : 143
تعداد نظرات : 163
Rss
طراح قالب

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام خدای یگانه که غیر او یگانه دیگری نیست

«پیام قیام امام حسین ( ع ) و تأثیر آن بر روی مردم ایران»

بارالها؛ اگر خطاکار هستم پس خیانتکار نیز می باشم. بر من توانایی ده تا دیگر جنایتکار نگردم و به خیانت هم کشیده نشوم و پس از آن هیچ خطایی از من سر نزند.

خداوندا؛ من حقیرم و کوچک تر از دیگر بندگان تو در درگاهت. مرا یاری فرما و به حال خود وامگذار،  زیرا چه دور از تو باشم و چه در نزدیکت، من همیشه ناتوانم و تو توانا...

حافظ: فراز و نشیب بیابان عشق، دام بلاست /  کجاست شیر دلی، کز بلا نپرهیزد

سلام بر حسین (ع)، سلام بر سالار شهیدان و شهید گلگون کفن که سرخی شفق خون پاک او در افق حیات آدمی رخنه کرد تا شرف و غیرت و شهادت وجود پاکش، نشانه رهنمون آزادی و آزادگی بشر تا قرنهای متمادی گردد. همانگونه که ایشان با پیام روح بخش و پر از معنوی شان فرمودند: مرگ با عزت بهتر از زندگى با ننگ و ذلت است. قیام امام حسین (ع) یک افسانه نیست که از آن بتوان به اسطوره های خیالی پرداخت و یا فیلم و داستانی که با آن نمایش رویایی ساخت. حماسه ای بس عظیم و حقیقی است که تصورات آن در ذهن هر یک از ما آدمیان در تمامی ادوار تاریخ به یادگار باقی مانده و یاد آن به صورت سلسله ای و فلسفه ای در اندیشه های ما همچون ماندگار به ثبت رسیده است. در آن روزها، قیام شگرفی در راه بود و انجام شد. در راه هدفی که همانا «امر به معروف و نهی از منکر» بوده است. خونهای پاک و زیادی بر زمین جاری گردید و پیام هایی که برای جستجوگران عزت و آزادی بعد از خود بر جای گذاشت. سر از تن امام حسین (ع)، پسر علی ابن ابیطالب (ع) و نوه عزیز حضرت محمد مصطفی (ص) جدا گردید و برای یزید بن معاویه (لعنت الله علیه) به شام فرستادند. در لشکر حرامیان شور و هلهله ای برپا بود  و در خیمه گاه عشق، صدای گریه و شیون و غوغایی که به سبب دوری از عاشق بود و نامش جاودانی گشت. فریاد «یا لثارات الحسین» در آن شب تیره، در فضای شهر کوفه پیچید و توسط مأموران حکومتی در تمامی نقاط شهر مراقبت شدیدی بعمل آمد تا افراد وابسته به قیام نتوانند خود را به یاران برسانند. حکیم ابوالقاسم فردوسی صاحب «کاخ هویت ایرانی» که همانا «شاهنامه» او زبان مادری همه ما می باشد، شعر ارزشمندی دارد که چنین سروده است:

ستاره شب تیره یار من است                من آنم که دریا کنار من است

همیشه دلم در غم مهر او است          شب و روزم اندیشه چهر او است

کجا آن همه بند و پیوند ما؟                   کجا آن همه عهد و سوگند ما؟

کجا آن همه روز کردن به شب؟             دل و دیده گریان و خندان دو لب

به نظر می آید این شعر سروده شده توسط فردوسی حکیم و دانا، مخصوص به حضرت ابا عبدا... الحسین (ع) بوده باشد که آن حضرت در آن شب تیره، تنها ستاره ای بودند که با قیام خود توانستند تفکرات تمامی بشریت را به فکر وادارد و درسهایی از عزت و آزادگی را به همگی بیاموزد. امام حسین (ع)، جان خود و خانواده و یاران نزدیک به خود را قربانی اهدافی کرد که به آن ایمان و اعتقاد داشت. آموزنده و آموزگار درسی گردید که تمامی انسانهای روی زمین با اندیشیدن و تفکر در خود و اطرفیان و دین خود، جهت رسیدن به سعادت و خوشبختی ابدی در سرزمین شان از آن درس بگیرند و مانند او  بمانند.

پس: *چه افتخاری بالاتر از این است که الگوی ما و آقای ما «آقا ابا عبدا... الحسین (ع)» بوده باشد*

قیام آن حضرت در راه چنین اهدافی یک قیام منحصر به فرد در تاریخ بشری است. این قیام به تنهایی درسهای بسیار بزرگی دارد که خود تشکیل یک فرهنگ را می دهد. فرهنگ و آئینی که امام حسین (ع) در هنگام شهادت غرور آفرین شان رو به دشمنان کرده و می فرمایند:

**اگر دین جدّم محمّد (ص) جز به کشته شدن من استقرار نمی‌یابد پس ای شمشیرها مرا دریابید.**

صحنه های کارزار کربلا پیامهای عظیمی دارد که فرهیختگان و وارستگان بسیاری در ایران نسبت به آن علم و آگاهی دارند و درباره آن کتابهای فراوانی نوشته اند. بسیاری از اندیشمندان و بزرگان ادیان مختلف دنیا نیز به دنبال سالها پژوهش و تحقیق در زمینه فلسفه قیام عاشورا و نهضت حسینی همگی بر این باورند که قیام امام حسین (ع) نشات گرفته از یک قدرت الهی بوده است و امام حسین (ع) با این حرکت خود قصد داشتند تا دین اسلام و سیره پیامبر (ص) را برای همیشه جاویدان سازند و در گذر ایام روزگار دستخوش تحریف و دگرگونی نگردد. اندیشمندان و بزرگانی چون: «آنتوان بارا» (پژوهشگر مسیحی در کتاب خود «حسین در اندیشه مسیحیت» درباره شخصیت سالار شهیدان بسیار گفته است)، «چارلز دیکنز» (نویسنده معروف انگلیسی)، «توماس کارلایل» (فیلسوف و مورخ  انگلیسی)، «ادوارد براون» (مستشرق معروف انگلیسی و نیز «شیخ جعفرشوشتری» می گوید: از عظمت معجزه قرآن آن است که برخلاف دیگر کتابها، تکرارش ملال آور نیست و بلکه لطفش هم بیشتر می گردد. مصیبت حضرت امام حسین (ع) نیز به همین گونه است و هرچه خوانده یا شنیده شود باز هم تازه است. دیگرآنکه نگاه کردن به خط قرآن نیز عبادت است و تلاوت و گوش دادن به آن هم عبادت. مرثیه امام حسین(ع) نیز به همین صورت است چه خواندنش و گوش دادنش باشد عبادت و چه گریاندنش و گریه کردنش باشد نیز عبادت. «مهاتما گاندی» (رهبر استقلال هند): من زندگی امام حسین(ع)، آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خوانده ام و توجه کافی به صفحات کربلا داشته ام. بر من روشن است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد بایستی از امام حسین(ع) پیروی کند و سرمشق بگیرد.

شخصیتهای دیگری هم درباره عظمت قیام امام حسین (ع) سخن رانده اند مانند: «محمد علی جناح» (قائد اعظم پاکستان)، «لیاقت علی خان» (نخستین نخست وزیر پاکستان)، «واشنگتن ایروینگ» (مورخ مشهور آمریکایی)، «تاملاس توندون» (هندو و رئیس سابق کنگره ملی هندوستان)، «ماربین» (خاورشناس آلمانی)، «عباس محمود عُقُّاد» (نویسنده و ادیب مصری) و «عبد الرحمن شرقاوی» (نویسنده مصری) عنوان می کند: حسین(ع) شهید راه دین و آزادگی است. نه تنها شیعه باید با نام حسین(ع) بر خود ببالد بلکه تمام آزاد مردان دنیا نیز باید به این نام شریف افتخار کنند. همچنین کسان دیگری چون: «طه حسین» (دانشمند و ادیب مصری)، «علامه طنطاوی» (دانشمند مصری) و «ابن ابی الحدید» (دانشمند نامدار اهل سنت) که می گوید: سالار پرشکوه شکست ناپذیران روزگار و قهرمان کسی که در برابر ذلت و تحقیر سر فرود نیاورد و به دورانها و نسلها درس جوانمردی داد و شرافت و مرگ پر افتخار را زیر سایه شمشیرها آخته کرد و آنرا بر سازش با بیداد و فریب برگزید، پدر یکتاپرستان گیتی؛ حسین(ع) فرزند رشید علی(ع) است. استبداد گران اموی به آن شخصیت تسخیر ناپذیر و یارانش امان دادند اما او بدان دلیل نمی خواست در برابر ذلت و بیداد سر خم فرود بیاورد و نیز بیم از آن داشت که اگر با پذیرش امان نامه کشته هم نشود و ذلت بر او و دیگر آزاد منشان رهرو راهش از سوی عُبید و دیگر خودکامگان سیاهکار و حقیر نیز تحمیل گردد، مرگ پر از عزت و افتخار را بر زندگی رذلیلانه برگزید. حتی در گزارش و سخنان دشمن هم چنین حقیقت درخشانی را آورده اند آنجا که "حمید بن مسلم" از گزارشگران رویداد عاشورا در وصف شکوه و شکست ناپذیری پیشوای حماسه کربلا می  گوید: به خدای سوگند که فروغ فروزان سیمای حسین و جمال و هیبت او به گونه ای مرا مجذوب و واله ساخته بود که اندیشه کشتن او را از یاد بردم. پس از رویداد جانسوز عاشورا نیز یکی از منتقدان به برخی از سپاه شوم اموی نکوهش کرده و می گوید: ننگ و نفرین بر شما! چگونه فرزندان پیامبر را آنگونه ناجوانمردانه قتل عام نمودید؟

تعمق و تأمل در سخنان این اندیشمندان و بزرگان از فرقه ها و ادیان مختلف، بیانگر شکست ناپذیر بودن نهضت عاشورا و شکوه سرور و سالار شهیدان حضرت امام حسین (ع) در منطق و منش است و اینکه این نهضت برای هر بشری و با هر گرایش و سلیقه ای راهگشای رسیدن به زندگی سعادتمند و گسترش عدالت و آزادگی است. به گواهی تاریخ، چنین علم و آگاهی را از شیر زن کربلا حضرت زینب کبری (س) یعنی دخت بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا (س) می دانند و به وی مدیون هستند. در مجلس ابن زیاد؛ آن گاه که آن ملعون با نیش زبانش نمک به زخم زینب مى‏پاشد و براى آزردن او مى‏گوید:«کیف رایت صنع الله باخیک واهل بیتک؛ کار خدا را با برادر و خانواده‏ات چگونه یافتى؟» او در واقع با تعریض مى‏خواهد بگوید که دیدى خدا چه بلایى به سرتان آورد؟ زینب (س) در پاسخ درنگ نمى‏کند، با آرامشى که از صبر و رضاى قلبى او حکایت داشت فرمود: «ما رایت الا جمیلا؛ جز زیبایى ندیدم.» ابن زیاد از پاسخ یک زن اسیر در شگفت مى‏ماند و از این همه صبر و استقامت و تسلیم او در مقابل مصیبت‏ها متعجب مى‏شود و قدرت محاجه را از دست مى‏دهد. با چنین جواب دندان شکنی در طول تاریخ به مانند آن نه کسی با چشم دیده و نه کسی به گوش خود شنیده است.

مختار ثقفی در خصوص سخنرانی بانوی بزرگ حماسه کربلا می گوید: «از روزی که نطق زینب (س) را شنیدم تصمیم گرفتم قاتلان حسین بن علی (ع) را به کیفر برسانم.»

از سخنرانی دختر مولای متقیان حضرت علی (ع) تا به امروز نزدیک به سیزده و نیم قرن می گذرد و انسانهای این زمانه در حیرتند که چگونه سخنرانی یک زن در آن روز، در تمامی نسلهای آینده بعد از خود توانسته باشد بر روی ذهن و اندیشه ها نسلهای امروزی این چنین تأثیر بگذارد و پایه های حکومت آل امویان را سست و نابود گرداند به طوری که حتی امروزه یک نفر از نسل امویان را نتوان پیدا کرد.

چهارمین اختر فروزان آسمان امامت و ولایت «حضرت علی بن الحسین علیهم السلام معروف به سجاد» نمادی از کمالات و ارزش های انسانی و زینت بخش بندگان پاک سیرت است. ابرمردی که شاهد تلخ ترین حوادث روزگار بوده ولی چون کوهی استوار، در برابر همه توفانهای بلا و دشواریهای زمانه خود در جبهه های گوناگون با آنها مبارزه کرد و پیام آور کربلا بود. پدر بزرگوار امام سجاد علیهم السلام، امام حسین علیه السلام و مادر گرامی آن حضرت، «شهربانو» دختر یزدگرد سوم آخرین پادشاه سرزمین پهناور ایران است. این بانوی پاکدامن چنان محبوبیتی در نزد خداوند متعال نصیبش گردید که لیاقت همسری و مادری امام معصوم را پیدا کرده و ذریه پاک پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نیز از ایشان ادامه می یابد. بعد از حوادث کربلا که بنی امیه خود را پیروز میدان می دیدند و قدرت پوشالی نیز مغرورشان کرده بود و در آن موقع ترس و وحشت دردلهای مردم فرا گرفته بود، امام سجاد علیهم السلام با شجاعت بی نظیری در مقابل آنان ایستادگی کرد و بدون هیچ ترس و واهمه ای به افشاگری از آنان پرداخت. آن حضرت در مقابل عُبیداللّه بن زیاد فرمودند: آیا تو مرا از شهادت می ترسانی، در حالیکه شهادت مایه مباهات و افتخار ماست. ایشان در شام نیز به یزید اشاره داشتند: ای پسر معاویه؛ تو خود می دانی که پرچم پیامبر در جنگ احد و بدر خندق به دست جدّم بود و پدر و جد تو پرچم کفر را به دست داشتند. وای بر تو اگر به این فاجعه ای که دامان خود را آلوده ساخته ای کمی می اندیشیدی به کوه و بیابان می گریختی و فرش خود را جز خاکستر قرار نمی دادی و اکنون بشارت می دهم که به ذلت و خواری بزرگی گرفتار خواهی شد. این جملات کوبنده در هنگامه ای بود که فجایع بی شمار بنی امیه، ترس و وحشت عجیبی را در دلهای مردم ایجاد کرده بود و بدون شک چنین سخنانی نشان از شجاعت بی نظیر امام سجاد علیهم السلام دارد. قیام و پیام حضرت سیدالشهداء و نیز پیام شهادت ایشان که با سخنرانی ارزشمند و بی نظیر امام سجاد (ع) و با همراهی حضرت زینب (س) در کاخ ظلم و ستم یزید تکمیل گردید، باعث خوشبختی و سرافرازی هر  فرد ایرانی است که چنین فرهنگی می بایست در روحیات فردی هر یک از ما ایرانیان قرار بگیرد و بدنبال تأثیر در روحیه باعث تأثیر در رفتار نیز بشود و بدون تردید این رفتار  متعالی بوده و سعادت ابدی خواهد داشت. با چنین رفتاری و چنین انگیزه های آسمانی باعث تأثیر در دیگران نیز خواهد شد و اگر تمامی افراد در جامعه چنین تفکراتی را داشته باشند، بی شک یک روش الهی و جهان بینی بی نظیری را خلق خواهند کرد که در هیچیک از دورانها بغیر از دوران قیام امام حسین ( ع) و یارانش به مانند آن نتوان پیدا نمود. یک ایرانی در کنار فرهنگ سازی خود و جامعه و با الهام گیری از جانفشانی و پایداری حضرت امام حسین (ع) می تواند به خود چنان افتخار کند که پس از پیشرفت در تمامی علوم اقتصادی، کشاورزی، صنعتی و سیاسی که اِن شاءالله به همت تمامی ملت عزیز ایران و دست به دست هم انجام خواهد شد، به جهانی کردن آن و اندیشه های حماسی خود نیز بپردازد به شرط آنکه به زبان مادری و میهنی کهن ناشدنی سرزمین خود که همانا زبان گوهربار فارسی در سرزمین پاک ایران است ارزش فراوانی بگذارد و در جهانی کردن آن نیز کوشا باشد. ایرانیان در سده های گذشته هوشمند، بلند اندیشه و سریع الانتقال بوده اند و هنوز نیز می باشند. آنان همیشه نرم گو، لطیفه پرداز، شیرین سخن و ملایم طبع بوده اند. سخن را پرداخته می گفتند و سخته را سنجیده می دیدند و به باور نیز نمی گنجید که سخنی را بر زبان برانند که آن سخن موجب رنجش و ملالت آور دیگران گردد. چنین ادبیاتی نشان از فرهنگ غنی و ارزشمند زبان کهن فارسی ایرانیان دارد. نیاکان ما مردم ایران، در واقعة تاریخی عاشورا نقش های بسیاری در حمایت از امام حسین (ع) داشته اند. هر فرد ایرانی به واسطه همین عشق و علاقه به امامان معصوم (ع) و دینداری در جهان بوده است که مشهور گشته اند.

مردم گیلان؛ امام علی (ع) را با لقب «رشت» خطاب می کردند که آن به معنی دانشمند، فرزانه، فروغ و روشنایی بوده و حتی پس از امام علی (ع) نیز این لقب به امام حسن (ع) و سپس به امام حسین (ع) تقدیم گشت و هنوز هم این کلمه در آن منطقه برسر زبانها جاریست. به همین خاطر مردم آن دیار نام مرکز استان خود را «رشت» نامیده اند. ایرانیانی هم بوده اند که قبل از قیام عاشورا با امام حسین (ع) بیعت کرده بودند  و تا ظهر عاشورا ایشان را تنهایش نگذاشتند. در شب دهم محرم یک گروه سی نفری به فرماندهی «پرویز»، خود را به کربلا می رسانند و علیرغم توصیه امام مبنی بر اینکه به کشورشان بازگردند فرمودند: در صورتیکه در نینوا بمانید کشته می شوید. اما آن گروه سی نفره نه تنها آنجا را ترک نکردند بلکه با عزَّت و دینداری نیز تا ظهر عاشورا در کنار امام خود و سیّد و سالار تمامی شهیدان دین اسلام باقی ماندند و در رکاب ایشان به شهادت رسیدند. گرچه مورخین عرب بنا به خواسته خلیفه های وقت خود، از ذکر فداکاریهای ایرانیان در راه اسلام  خودداری می ورزیدند و اکنون نیز این چنین است. اما نام ایرانیان در بطن تاریخ و حافظه کائنات، همیشه به ثبت رسیده و ماندگار گردیده است. در کشاکش جنگ نابرابر و ناجوانمردانه صدها نفر از سپاهیان عُبیدالله بن زیاد با «مسلم بن عقیل» در میدان شهر کوفه و هنگامی که اعراب به شمشیر و نیزه هم اکتفا نمی کردند و از بامها بر سر او سنگ و خشت می ریختند مُسلم در آن لحظات یار و یاور می طلبید. اما هیچیک از جماعت اعراب در آن لحظه و در آن میدان هیچ کمکی به او نکردند، چون ترس در وجودشان جمع شده بود و اگر کوچکترین حمایتی از مسلم می نمودند در دم کشته می شدند. اما در آن موقع یک جوان ایرانی به نام «عباس بذایی» که اهل اردبیل بود، با دستان خالی و بدون شمشیر به میدان کارزار می رود و بدون آنکه «مسلم بن عقیل« را بشناسد و یا با «امام حسین (ع)» بیعت کرده باشد فریاد می زند: «ای مسلم من اینک به کمک تو می آیم». و او در اوج شباب، در راه عزَّت و آزادی کشته می شود تا غیرت و غرور جوان ایرانی را در تاریخ کشور خود ثبت کرده باشد. ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی که نامش با حکیم «ابوالقاسم» فردوسی و امام «حسین» (ع) همنام می باشد، بخت با او یار بوده است که تا با روحیه ای وصف ناپذیر در راه دین اسلام تحصیل کند و  حضرت امام زمان مهدی موعود (عج) آن حجت اکبر و تنها دلیل ادامه حیات جهان خلقت نیز در زمان غیبت صغری خود او را به عنوان یکی از چهار رابطین خود انتخاب نمایند. قوم آل زیاد چون در منطقه صعب العبور طبرستان حکومت می کردند و اعراب به آنجا نمی توانستند دسترسی داشته باشند بدین خاطر طبرستان را بعنوان پایگاه علویان و شیعیان تبدیل نمودند. آل بویه که از تبار ساسانیان و مروّج علم و فرهنگ در ایران بوده اند، آن چنان قدرتی در تغییر و عزل و نصب خلفای بغداد بدست آوردند که با قدرت خود می توانستند پایه های خلافت را به سبب حمله اعراب به ایران نابود سازند. اما خود مدافع سرسخت اسلام گردیدند زیرا پیام امام حسین (ع) را به خوبی درک کرده و به آن ایمان داشتند. شاه اسماعیل صفوی چندین بار قویونلوها را شکت داد و با این پیروزی توانست در تبریز تاجگذاری کند و شیعة اثنی عشری را بعنوان مذهب رسمی در ایران اعلام نماید، بطوریکه حتی در دهه های بعد نیز جمعیت سنی مذهب در جامعه ایران به تدریج مذهب شیعه را پذیرفتند و هنگامی هم که دستهایی از خارج می خواستند اسلام را در ایران تضیعف نمایند مردم ایران آن چنان ایمان و قدرتی را در خود یافته بودند که آن دستها نیز نتوانستند در اینکار موفق بشوند. عثمانی ها حتی با شکست شاه اسماعیل صفوی موفق نشدند سرزمین ایران را جز قلمرو خودشان کنند و مردم را وادار نمایند که از آئین شیعه دست بردارند. اما بر عکس؛ با عقب نشینی عثمانی ها از خاک ایران، نه تنها بر انسجام دولت صفویه و مذهب شیعه افزوده گشت بلکه روز به روز نیز بر قدرت ایرانیها افزایش می یافت. مطالعات تاریخی در کشور ایران نشان می دهد که ایرانیان بدون هیچ اعمال زور و یا فشاری دین اسلام را با جان و دل پذیرا بوده اند و در ترویج آن بسیار کوشیده اند بطوریکه در حکومت غزنویان اسلام تا اعماق هند پیش رفت. یعقوب لیث صفاری با تسلط بر افغانستان، آنرا ضمیمه سرزمین های اسلامی نمود و مردمان افغانستان در این دوران آن چنان به امامان معصوم (ع) عشق ورزیدند که محل مزار مبارک امام اول شیعیان جهان اسلام "امام علی (ع)" را در «مزار شریف» می دانند و به همین خاطر آن مکان برای مردم افغانستان مقدس می باشد. زمانی هم که مردم اسپانیا در مقابل اسلام و مسلمین مقاومت می نمودند در سوریه و مصر نیز مقاومت های شدیدی شکل گرفت و در بسیاری از اوقات موفق شدند بر مسلمین غلبه یابند، اما مردم ایران در کشور خود  با دین اسلام هیچ مشکلی نداشتند، چون با هم بوده اند و در یکدیگر تنیده شده بودند.

پس با این توصیفات خردمندانه ای که نیاکان ما اداشته اند وظیفه هر یک از ما است که از فرهنگ فرهیخته و وارسته امام حسین (ع) که در هیچ نقطه از مکان دنیا مانند آن نظیری وجود ندارد در پاسداری از آن محافظت جانانه ای داشته باشیم. به همان گونه که امیر کبیرها، میرزا کوچک خان ها، مدرس ها، سیِّد جمال الدّین اسدآبادی ها، شیخ فضل الله نوری ها، ستارخان ها، باقرخان ها و رئیس علی دلواری ها و الی ماشاءالله... تا آخرین نفس از آن پاسداری داشته اند و بدون شک نام تمامی آنان در تمام صفحات زرین ناب تاریخ کهن سرزمین ایران اسلامی نقش بسته و جاوادن مانده است.

باقی قضایا انشاءالله در زمان بعد خواهم نوشت.

با تشکر از صبر و حوصله شما تمامی عزیزان و بزرگواران

داریوش دوسرانی (tavabam) 

شنبه 11 9 1391 18:44
X