بهترین نمونه و الگو پذیرترین از همین انسانهای وارسته، حضرت امام علی (ع) است که اکثر اندیشمندان و صاحب نظران دنیا از ایشان به نیکی یاد می کنند و من نیز او را اینگونه یاد می کنم:
او انسان بی مانندی است که جهان کنونی، تاکنون نظیر او را ندیده است. او در کلام، اخلاق، رفتار، اندیشه، مروت و فتوت، معرفت و مردانگی، رشادت و مبارزه طلبی، ایثار و از جان گذشتگی، راهنمای راه تعالی و سعادت بخش تمامی انسانها، الگوی تمام خوبیها و پاکی ها، ایمان قوی به دین و خدای متعال، یار و غمخوار پیامبر گرامی اسلامی (ص)، دلسوز محرومین و مظلومین زمانة خود در تمام بلاد اسلامی، نمونه ترین پدری مهربان برای فرزندان خود و نیز یتیمان پدران از دست داده، همسری ارزشمند و گرانقدر در زندگی پر از معنوی شان و والاترین اندیشمند زمانه خود و همینطور در تمام دورانها است، که هر یک از ما به نوعی می خواهیم در زندگانی از او الگو بگیریم.
امید است بعد از این عمری باقی بماند، تا بتوانیم اندیشه های امام اول شیعیان جهان اسلام را به خوبی عمل کرده، تا تمام خوبیهای دنیا در ذهن و اندیشه های ما به تصویر کشیده و در آخر به واقعیت تبدیل گردد.
اندیشه های بلند و بزرگ، هم در زمانه خود غریب می افتند و هم در روزگاران بعد از خود، چون هم تعمیم پذیرند و هم تأویل پذیر. آن کسی موفق است که مظلوم است.
امام حسین (ع) با مظلومیت خویش، موفق گردید آن حماسه عظیم الهی و دینی خود را در دشت زیبای کربلا که بر دوشش احساس میکرد و بر خود تکلیف میدانست به سرانجام برساند، تا تمامی نسلهای بشر در تمامی دوره های متوالی از آن عبرت بگیرند و درسهای گوناگونی را از حماسه اش بیاموزند.
ای دوست مظلومیت من سکوت من است / هر آنکس که نفهمید بدان فریاد من است
برای عشق به حسین (ع)، آن سیدالشهداء گرامی و بزرگوار تمامی شهدای اسلام، چه در صدر اسلام و چه در این روزگار عالم، هیچ توصیفی بهتر از این نمی توانم بیان نمایم:
عشق به حسین، عشق زیباست / چون روی حسین، روی زیباست
گر یاد حسین، یاد زیباست / چونکه کربلا، دشت زیباست
عاشق که شوی، فقط زیباست / مختص به حسین، اوج زیباست
شکوه انسانهای بزرگ به دانایی و خرد آنان است و شِکوه کردن دائمی از روزگار و اطرافیان و حتی از گذشتگان خود، کار افراد بی همت و ساده لوح.
باید به دین و میهن، عشق و علاقه بسیاری داشت و آنرا به آزادی پیوند زد و نیز گذشته را نباید فراموش و رها کرد و باید آنرا به آینده به هم آمیخت. به عبارت دیگر نباید گذشته و آینده را از دست بدهیم و باید با الهام پذیری از تجربیات گذشتگان چه اینکه بدون افتخار بوده باشد و چه بصورت افتخار آمیز یاد بگیریم که هر دو را با هم داشته باشیم. اگر چه دشوار و ناممکن است اما این ناممکن را می توان ممکن ساخت.
هر کس هفت تیرش را بسوی گذشته اش شلیک کند، آینده توپ هایش را به سوی او آتش خواهد کرد. درخت به کمک ریشه هایش برومند می گردد و آینده از آن کسانی خواهد بود که گذشته خود را به دوش می کشند.
«دست یافت به خرد عشق پس از کمال خرد عقل میسر است.»
این همان فرهنگی است که می بایست سرلوحة اندیشه و ذهن هر ایرانی قرار بگیرد تا در زندگانی به استقلال فکری برسند و مایة مباهات دیگران و کشورش گردد.
برای داشتن چنین فرهنگ مطلوبی، هر یک از ما می بایست از خودمان شروع کنیم و بدان عمل نمائیم. اگر مانند بعضی از گذشتگان خود که البته باید از کارهای آنان درسها آموخت و تجربه ها اندوخته کرد، چنانچه بخواهیم بنشینیم و چشم بدوزیم که دیگرانی در خارج از مرزهای کشور بیایند و آینده را برای ما بسازند چنین کاری بس عبث و بیهوده ای خواهد بود و اگر فرض بگیریم که کار آنان نتیجه موقت بدهد باز مانند بعضی از نیاکان تاریخ گذشته خود خواهیم شد که دوست داشتند همرنگ جماعت بشوند و راحت طلبی را در زندگانی خود پیشه کنند!
با تشکر از صبر و حوصله شما
داریوش دوسرانی (tavabam)
بسمه تعالی
بنام خداوند بخشنده و مهربان
که تا نفس هست عبد اویم همچنان
گر از این دنیا روم به آخرت پروازکنان
باردیگر تا قیامت عبد اویم همچنان
«دین، میهن، گذشته و آینده»
سپاس و ستایش خداوندی را سزاست که به واسطه ارسال رُسُل و ابلاغ کتب، دلهای رمیده را آرمیده ساخت و عفوش خطا پوش است. الهی چون تو حاضری چه جویم و چون تو ناظری چه گویم؟
دردنامه ای دارم از دل دردمندم، که در اطرافم می بینم. صاحب دلی هستم که نابودی و تباهی گذشته و آیندة دین و میهنم را که در پوست، جان، خون و استخوانم تنیده شده است احساس می کنم. دوست دارم برای دین و میهنم جانفشانی کرده و با دشمنان دیرینه و تشنه به خون آن که در معرض «تهاجم فرهنگی» قرار گرفته است، مبارزه ای جانانه ای داشته باشم تا آنان در هیچ لحظه ای چنین اندیشه ای را در ذهن خود ساخته و پرداخته نکنند. لحظه شماری روزی را می کنم که جانم فدای دین و میهنم بشود.
میهن برای هر کسی به مانند مادر است و تاریخ آن که به گذشته اش مربوط است همانند پدر. زمان حال او معنای زندگی کردن و مبارزه کردن و آینده آن معنی آزادی را می دهد. مردمان هر سرزمین نیز فرزندان همان سرزمین بشمار می آیند که تاریخ را از گذشتگان خود به ارث می برند و برای آیندگان به ارث می گذارند.
میهن پرستی برای ساکنان هر سرزمینی همچون عشقی می ماند که فرزند به مادر دارد و هر کس به تاریخ سرزمین خود علاقه نداشته باشد و نیز دلسوزی نکند و حتی از آن درس نگیرد، مبارزه کردن برایش مفهومی ندارد و آینده اش تباه خواهد شد و در ادامه، آزادی را نیز درک نخواهد کرد و همینطور نسلهای بعد از خودش هیچ بهره ای نخواهند برد.
این چند سخن بهره گرفته از تعالیم و آموزه های ادیانی است که توسط پیامبران الهی و بخصوص توسط پیامبر عظیم الشأن اسلام و ختم نبوت رُسُل حضرت محمد مصطفی (ص)، به بشر آموخته شده و همواره آدمیان را به این راه دعوت کرده اند. هدف والای پیامبران بس همین بوده است که انسانها را بسوی یکتا پرستی هدایت نمایند و تنها خدای یگانه را بپرستند. البته دعوت آنان به سوی خالق هستی، با سختی ها و رنج های بسیاری هموار بوده است که از سوی اطرافیان و مردم زمانه خود متحمل می شدند. اما چون هدف آنان متعالی بوده، در این راه ناملایمات فراوانی را به جان خریدند و با تمام استقامت و نیرو گرفتن از قدرت لایزال الهی و ایمان راستین به خالق هستی بخش، بر سر اهداف تأثیرپذیر و والای خود ایستادگی نمودند.
انسانهای وارسته و اندیشمندان و دانشمندان نامی و معروف جهان نیز، با الهام گرفتن از همین آموزه های دینی که از سوی پیامبران ارائه شده است با اندیشیدن، تفکر، تعقل و تأمل به کشف علوم و حقایق ناشناخته های کره زمین چه در خاک آن و چه در اعماق اقیانوسها و دریاها و یا در دیگر اجرام آسمانی و کهکشانها و همینطور به جمادات، نباتات و حیوانات و حتی موجودات احتمالی فضاهای دیگر و در نهایت به سرانجام رسانیدن اندیشه ها و رویاهای خودشان توانسته بودند با سعی و کوشش فراوان و اعتقاد راسخ به نظریات و تئوریهای ساخته شده در ذهن خودشان بدینگونه راههای ناهموار و پر از مرارتها را در راه نجات بشر و همنوعان خود ادامه بدهند و با هر رنج و سختی و مشقت به موفقیت، سعادت و خوشبختی برسند.
با تشکر از صبر و حوصله شما
داریوش دوسرانی (tavabam)