یکی از راه رسید و من از بیراهه گریختم
نه او دانست که من کی هستم
و نه من دانستم که او کیست
نه او به سمت من آمد و نه من به سمت او
هر دو گریزان بوده ایم از هم
و این زندگی ما می باشد در این زمانه
شاید اینگونه خوش باشیم
و خوش باشید اِنْ شاءالله
داریوش دوسرانی (TAVABAM)
ترا دوست دارم و به یادت هستم، بخاطر همین برایت شعری ساخته ام و تو می توانی آنرا در این فاصله دور که از هم هستیم، چشمانت را ببندی و شعر مرا با خودت زمزمه کنی و من هم در خیال خودم تر ا به تصویر می کشم تا به زمزمه کردن تو گوش دهم.
پس اگر با من موافق باشی بیا از همین حالا با همدیگر انجام دهیم و برای شروع با هم تا عدد سه بشمریم.
من آماده هستم... آیا تو هم آماده هستی...؟
1
2
3
شروع کنیم...
داریوش دوسرانی (TAVABAM)