معرفی وبلاگ
خداوندا؛ ميخواهم هماني شوم كه تو خواهي / نه هماني كه شوي برايم و من ميخواهم ! / خواهان آنم كه شوم برايت و تو خواهي / خواست من همان شود كه تو ميخواهي............................. *************************** منم آن شاعر تواب كه در آخر عمر / روي قله ي پر از قافيه ها / و تو مسجدي پر از خاطره ها / گاهي سجده و گاهي يه نيم نگاه / و بدنبال پر از حساي خوب / با لغاتي كه نشان دهد يادي به اوست / بنويسم شعري نو رو چكنويس / تا خدا گويد : تو اي بنده من / تو در اين جاي قدمگاه / فقط از ما بنويس ( تنظيم: داريوش دوسراني )
دسته
محرم و صفر
ادبستان
معلم و آموزه هایش
نماز ستون دین
رایانه، موبایل و فنی
حرفهای دین 2
حرفهای دین 1
هنر زنان ایرانی
پزشکی و سنتی
خبر و ورزش
از هر دری سخنی
لینکستان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 176021
تعداد نوشته ها : 143
تعداد نظرات : 163
Rss
طراح قالب

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بنام خداوند بخشنده و مهربان

که تا نفس هست، عبد اویم همچنان

گر از این دنیا رَوم به آخرت، پرواز کنان

بار دیگر تا قیامت، عبد اویم همچنان

 

دین از سیاست جدا نیست. "حضرت امام خمینی (ره)"

جدایی دین از سیاست که توطئه دیرین دشمنان برای منزوی کردن اسلام و قرآن است, باید به شدت محکوم شود, و به میدان آمدن دین در همه کشورهای اسلامی در مقابله با سیاست های استعماری و استکباری, باید درس عمومی ملت های مسلمان شمرده شود. "مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای"

دیانت ما عین سیاست ما و سیاست ما عین دیانت ماست. "شهید مدرس"

 

شعری با عنوان "همه یاران من"

 

در سر دارم، یاد نبی / آخرتم، مصطفوی

در دل دارم، عشق علی / آخر شدم، من حیدری

در لب دارم، خال خمین /  حالی دارم، مثل حسین

جایی دارم، بهشت برین / خاری دارم، در چشم کین

رئیس دارم، همچون رجا / دلی دارم، با او صفا

ادب دارم، از باهنر /  زیاد دارم، از این هنر

نشان دارم، از چمران / چریک شدم، با ایشان

نستوه دارم، از طالقان / اباذری، کلامشان

شعری دارم، از شهریار / هدیه داده، به کرار

بیاد دارم، عراقی بود / حسام او، آقائی بود

دکتر دارم، شریعت است / کتاب او، فاطمه است

استاد دارم، مطهریست / اندیشه هاش، به برتریست

دانش دارم، مفتح یست / دانشگاهی و حوزویست

عسگر دارم، با قاضی /  شهید شدش، با راضی

نماز دارم، از مدنی / با خطبه هاش، در صدفی

درسی دارم، از دستغیب / آموزه هاش، بدون عیب

نگین دارم، در صدوقی ست / ارزش او، به روشنی ست

اشرف دارم، اصفهانی / جسور بودش، هر زمانی

یاور دارم، که قدوسی ست / افکار او، به پاکی ست

نواب دارم، چون صفوی / محشور شود، با نبوی

میرزا دارم، در جنگل / بیزار باشد، از انگل

وکیل دارم، مدرس است / افتخارش، به مجلس است

امیر دارم، کبیر است / دشمن او، صغیر است

قلم دارم، از آوینی / یادش کنم، اینچنینی

الگو دارم، از تختی /  چون او شوم، به سختی

شهید دارم، فراوان /  نامی شدند، در ایران

یاران دارم، با ایمان /  با رهبرم، هم پیمان

 

قمه زن ها و روس ها

این مطلب را "کافه اندیشه" در تلگرام منتشر کرده است:

صد و سه سال پیش، در چنین روزی (دهم دی‌ماه ۱۲۹۰ خورشیدی)، شهید میرزاعلی‌‌آقا تبریزی، مشهور به ثقة الاسلام، در کنسول‌خانۀ روس به دار آویخته‌ شد؛ به جرم مخالفت با حضور قوای اشغالگر روس در آذربایجان. روز اعدام او و هفت‌تن دیگر از مشروطه‌‌خواهان، برابر بود با عاشورای ۱۳۳۰ قمری.

ثقة‌ الاسلام، افزون بر فعالیت‌های سیاسی و حمایت بی‌دریغ از مشروطه، در میان دانشمندان دینی عصر خود نیز جایگاهی بلند داشت. او را از پیشگامان نسخه‌‌شناسی و کتاب‌گزاری در ایران می‌دانند... .
ماجرای شهادت این روحانی بزرگوار، بسیار دلخراش است. «عصر روز نهم محرم ثقة الاسلام از خانه خود بیرون آمد تا به خانۀ دکتر علینقی‌خان برود. در ورودی کوچه، ودنسکی با یک افسر روسی از درشکه پایین آمد و پس از سلام به ثقة الاسلام گفت: کنسول روس سلام می‌رساند و می‌گوید جلسه‌ای در کنسول است. چند نفر دیگر هم هستند. شما هم تشریف بیاورید. ثقة الاسلام خواست با درشکۀ دیگری برود، ولی ودنسکی گفت این درشکه را کنسول فرستاده و بر این سوار شوید و ایشان را سوار بر آن درشکه کردند و به کنسول‌خانه بردند.

آن روز ضیاء العلما و صادق الملک و آقا محمدابراهیم تفقایچی و حسن قدیر و پسران علی سید را هم گرفته بودند... در باغ کنسول‌خانه، در روز دهم محرم، روس‌ها دستور دادند بر سر آنان ریخته، به کندن لباس‌های آنان پرداختند و جز پیراهن و زیرشلواری همه را از تنشان درآوردند. گویا شیخ سلیم ایستادگی می‌نماید. کریم سرخابی با قمه ضربه‌ای به بازوی او زد و او را زخمی کرد. ثقة الاسلام و برخی آهسته دعا می‌خواندند. ثقة الاسلام به همگی دلداری می‌داد و از هراس و غم ایشان می‌کاست. شیخ سلیم بی‌تابی‌ می‌کرد. ثقة الاسلام گفت: این بی‌تابی بهر چیست؟ ما را چه بهتر از این که در چنین روزی به دست دشمنان دین کشته شویم؟» 

 

در روز اعدام که مصادف با عاشورا هم بود، مشروطه‌‌خواهان تبریز، هر چه به مردم التماس کردند که بیایید امروز مقابل کنسول‌خانۀ روس عزاداری کنیم تا روس‌ها بترسند و روحانی فاضل و مجاهد شهر را اعدام نکنند، افاقه نکرد. یکی از مشروطه‌خواهان نزد سردستۀ مهم‌ترین هیئت قمه‌زنی تبریز رفت و گفت: روس‌ها بیشتر از ۲۰۰ تفنگ‌چی در تبریز ندارند. شما چندهزار نفرید. نگذارید این عالم جلیل‌القدر را بکشند. سردستۀ قمه‌زنان گفت:  آنها تفنگ دارند، آدم را می‌کشند.

سرانجام روس‌ها او و چند تن دیگر از مشروطه‌خواهان آذربایجان را به دار آویختند؛ در حالی که مردم شهر مشغول عزاداری و قمه ‌زنی برای امام حسین(ع) بودند.

بسمه تعالی

باید نگران روزی را باشیم که همین روسیه کنونی و کمونیسم سابق که امروزه روز اهدافش با اهداف کشورمان در منطقه گره خورده و حامی سوریه نیز شده است و اگر رقیب خود را که همان امپریالیسم جهان یعنی آمریکای جنایتکار را بتواند با کمک ما از میدان به در کند، آنوقت در همین کشورها که کشور ما نیز جزیی از آن خواهد بود چنان یکه تاری کند که جنایتهای تاریخ گذشته اش در برابرش هیچ خواهد بود و باز اینجا است که ما مسلمانان فهیم و هوشمند در جهت پیشبرد ایده هایمان که از حضرت اباعیدالله الحسین (ع) الگو گرفته ایم، دوباره همان راهی را طی کرده باشیم که نتیجه اش همین اعدام انسانهایی چون میرزاعلی‌‌آقا تبریزی، مشهور به ثقة الاسلام در کنسول خانه روس خواهد بود. چقدر خوب است که گاهی بیائیم خودمان را بهتر از اینی که فکر می کنیم و آگاهی داریم مطالعه ای داشته باشیم و بیش از آنچه که تصور می کنیم؛ به احوالات دیگران، مردم و کشورمان بیاندیشیم.

یادمان نرود این گفته را که شهید مطهری گفته بود:

کمونیسم و امپریالیسم مانند دو تیغه یک قیچی هستند، که گرچه در ظاهر با هم تضاد دارند، اما در واقع هر دو برای قطع یک ریشه به حرکت در می آیند، و این واقعیت را تاریخ معاصر به خوبی نشان داده است. به گمان من‌ وقت آن رسیده که ندای بازگشت به فرهنگ اصیل اسلامی نه تنها در جامعه ما که در سراسر کشورهای اسلامی طنین‌انداز شود و در آن صورت دور نخواهد بود که صدای شکستن زنجیرهای بندگی و بردگی را بشنویم و شاهد اقتدار دوباره‌ ملل مسلمان باشیم.

.

.

وقتی بی عدالتی وجود دارد، جرأت کن و اولین کسی باش که آنرا محکوم میکند.

وقتی زمانه سخت می شود، جرأت کن و از آن سخت تر باش.

وقتی کسی را دیدی که در رنج و عذاب است، جرأت کن و او را نجات بده.

وقتی دیدی که کسی گم شده است، جرأت کن و راه را به او نشان بده

وقتی دیدی دوستی بر زمین می افتد، جرأت کن و اولین کسی باش که دست او را می گیرد.

و این ایثارها را ثارالله و سید سالار شهیدان حضرت امام حسین (ع) داشت، پس جرأت کن و از او الهام بگیر.

یکی دو روز است که از یادمان سالروز روز عاشورا و واقعه کربلا می گذرد...

السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

و سلام بر تفکری که حتی با تحریم آب، تن به سازش با دشمن نداد.

خدایا؛ همه ما را هدایت کن، اما نه مثل مختار بعد واقعه و نه مثل حر در میان واقعه، که مثل حضرت ابوالفضل العباس (ع) در تمام واقعه و همراه با واقعیات روزگار...

.          

.

معلم تمام دورانها در جای دیگری نیز گفته است:

اگر میخواهید در نزد ملل جهان ارزش پیدا کنید که هم بلوک شرق روی کشورمان حساب کند و هم بلوک غرب و سرنوشت تان ر ا آنان در اختیار نگیرند و برای ما و کشورمان تصمیم نگیرند، امر به معروف و نهی از منکر داشته باشید، همبستگی و همدردی داشته باشید، اخوت و برادری اسلامی را در میان خودتان زنده کنید و از بی خبری دوری کرده و از ضعف پرهیز کنید.

.

.

شقایق راست می گفت که حقایق رازی در دل خود دارد. برای دانستن این راز، باز کافیست که قایق دقایق را نگاه داری و با نگاه عمیق و انگشتر عقیق، به خلایق که علایق و سلایق گوناگونی دارند لایق بمانی و با واقف بودن به همه انسانها مهربانی را در همه حال در دل آنان وقف کنی، به شرط آنکه بدانی در کارت و عاری از بارت توقف نکنی. وقف کردن همان دقت کردن همین راز است که خداوند در نهاد انسان نهاده و درک کردنش در تنهایی چندان هم سخت نیست، به شرط آنکه بدانی ترک کردنش در منهایی، آسان هم نیست.

 

به میخانه که رفتم، گفتند که برگرد

تو در این میکده، هیچ می نداری

به بتخانه که رفتم، گفتند عقب گرد

تو در این بتکده، هیچ بت نداری

رو به مسجد که نمودم، همه فریاد زدند

تو در این خانه دل، آیا محراب داری؟

و به مسجد که رسیدم، یکی آهسته گفت: تو باید وارد شوی

چون در این جای قدمگاه و به خدای بی نیاز، تو نیازمندتری

 

 ای دوست؛ مظلومیت من سکوت من است

هر آنکس که نفهمید, بدان فریاد من است


بنده کوچک خدا و ارادتمند شما؛ داریوش دوسرانی

دوشنبه 4 8 1394 11:8
X