يارم قدحي در دست / بي شك شده بود سرمست
كوچ كرد از اين وادست / از دير مُغان ره جست
با من نگشت همدست / چون من بوده ام تنگدست
ما دلبري گل در دست / ما را كرده بود يك پست
من فقر بودم اي دوست / نايم شده بود يك پوست
يارم بوده بود اينست / منفي شده بود بودست
آخر كه سخن اينست / اين يار چه شد اينست ؟
اينك كه چنين است / خداوند تعالي ، برايم رحيم است
تنظيم شعر : داريوش دوسراني ( tavabam )
هنوزم كه هنوز است...
از درد تنهايي ، من تنها مانده ام
هنوزم كه هنوز است...
از درد غمگيني ، من غمگين مانده ام
هنوزم كه هنوز است...
از درد بيداري ، من بيدار گشته ام
هنوزم كه هنوز است...
از درد بيخوابي ، من بيخواب گشته ام
از داشتن يك هميار ، هنوزم كه هنوز است
به يك بي يار تبدل شده ام
از داشتن يك همدل ، هنوزم كه هنوز است
به يك بيدل تبديل شده ام
از درد يك زار و نداري ، هنوزم كه هنوز است
به يك ناري مبدل شده ام
از درد يك دار و نداري ، هنوزم كه هنوز است
به يك باري مبدل شده ام
كاش يكي از دور مي آمد ، تا مرا تسكين ميكرد
كاش يكي در نزديكم بود ، تا مرا مسكين نميكرد
اي خداي مهربان ، من اكنون تنها گشته ام
درمانده مانده ام ، حال مرا درياب
اي كسان بي كسان ، من اكنون بي كس شده ام
تنها مانده ام ، حال ترا ميبابم
حاجتي دارم ؛
كه نياز دارم با كَرم تو ، حاجتم احيا بشود
گرهي دارم ؛
كه نياز دارم با دست تو ، گرهم باز بشود
پشيمانم ، از چيزي كه نمي دانم
چونكه من نادانم
گرفتارم ، از چيزي كه من درمانده ام
جونكه من ناتوانم
من از اين ناداني خود
به اوج دانايي تو پي برده ام
من از اين ناتواني خود
به اوج توانايي تو پناه آورده ام
بيش از اين ؛
بنده ات را از درگاهت مران
چونكه ميدانم ؛
پناگاهم تو هستي ، اي مالك هستي و جان
من تواب تو هستم ؛
بارها پيشت آمده ام و توبه كرده ام و باز توبه
من بنده تو هستم ؛
بارها در كنارت بوده ام و بندگي كرده ام و باز بندگي
يا رب العالمين ، روزيها را تقسيم كن
تا از روزيت ، به ما نيز برسد
و اي خداي مهربان ، دستها را دستگير كن
تا از يدايت ، به دست ما نيز برسد
اي مهربان ترين ، مهربانان
تنظيم : داريوش دوسراني ( tavabam )
بمناسبت حلول سال جديد 1391 و آغاز فصل بهار دل انگيز و شكوفايي گلهاي پر از طراوت بهاري ، شعري ساخته ام كه اميدوارم مورد قبول دوستان بازديد كننده وبلاگم قرار گيرد، به ياري حق دل تان شاد ، لب تان خندان و گلهاي نازنين تان در اوج كمال و نهايت رشد و شكوفايي بوده باشد ( انشاءالله )...
گل صنوبر ، غنچه بكن در سحر
گل سرخ ، بنماي رخ
گل بشكوفه ، بزن شكوفه
گل پونه ، بيا خونه
گل بنفشه ، بمون هميشه
گل سوسن ، نزن سوزن
گل ميخك ، نشو تلخك
گل شاه پسند ، شادي پسند
گل شيپوري ، نكن خود خوري
گل رازقي ، در سخن حاذقي
گل سنبل ، آمده بلبل
گل گلايل ، بهت شدم تمايل
گل اركيده ، نامه ت رسيده
گل شقايق ، بمون دقايق
گل اقاقيا ، زود زود بيا
گل ياس ، خدا را كردم سپاس
گل محَّمدي ، خوبه كه الان اومدي
گل لاله ، بي تو محاله
گل مريم ، بي تو دردم
گل نرگس ، بي تو هرگز
گل ياسمن ، تو هم مال من
تنظيم شعر : داريوش دوسراني ( tavabam )
بارالها ،
من هميشه به در گاهت ، روي آورده ام
بارها من در مقامت ، كم آورده ام
گر چه فرموده اي ، از رگ حيات به من نزديكتري
اما من ، هم گريه كرده ام و هم خوشحال بوده ام
چونكه هيچ وقت ، از تو دور نمانده ام
اي خداي مهربان ،
من از تمام داده هايت ، بي نهايت شاكرم
چون هر چه دارم از تو دارم ، پس من چاكرم
اي خالق هستي ،
اين حقير دانست ، كه نابرده رنج گنج ميسر نمي شود
ولي مزد آن گرفت ، كه به آخرت هم نظر شود
پس اي خداي يكتا ،
هر چيزي كه از تو باشد ، قابل است
و اگر از تو باشد ، كامل است
تنظيم : داريوش دوسراني ( tavabam )
من كه گناه نمي كنم / چرا به آن عمل كنم ؟
من كه جفا نمي كنم / چرا به آن نظر كنم ؟
من كه طمع نمي كنم / چرا به آن چاره كنم ؟
من كه سويش نمي روم / چرا به آن سايه كنم ؟
من كه به مال نمي رسم / چرا به آن من برسم ؟
من كه به او نمي رسم / چرا به آن تند برسم ؟
من كه بايد صبر كنم / چرا بايد شتاب كنم ؟
من كه بايد راهي كنم / چرا بايد سد كنم ؟
من كه بايد راضي كنم / چرا بايد تازي كنم ؟
من كه بايد مِهر كنم / چرا بايد خشم كنم ؟
من كه بايد دستگير كنم / چرا بايد دلگير كنم ؟
من كه بايد تسكين كنم / چرا بايد مسكين كنم ؟
من كه بايد بخشش كنم / چرا بايد جمع كنم ؟
من كه بايد عدل كنم / چرا بايد ناحق كنم ؟
من كه بايد خوبي كنم / پس بايد همين كنم
تا كه خدا راضي كنم / به درگاهش سجده كنم
تنظيم شعر : داريوش دوسراني ( tavabam )