بنام خدایی که عاشقان را آفرید
در شهر
دیدم صحنه ای را
بدار
آویختند، عاشقی را
بگفتا؛ او به مردمان:
خداحافظ، ای عاشقان
من اگر چنین بوده ام
که تنها همین بوده ام
و اگر چراغِ راه دلی بوده ام
که آنهم بسی بی انتها بوده ام
جایتان بدون من، امن است بعد از این
پس بدینگونه بمانید و بمانید در امان
***************************
قولی داده بوده ام برگشت
ناپذیر
دلی داده بوده ام چون دل پذیر
حسی داده بوده ام وصف پذیر
پس این شعر کوزه گونه ام را نیز
از خشت رس تن این حقیر بپذیر
*******************
بنده کوچک خدا؛ داریوش دوسرانی
http//:tavabam.tebyan.net
کم و بیش می شناسم، خودم را
اما گم کرده ام، باز خودم را
در این دنیایی که نمی شناسم
هیچ راهی را
توانی هم ندارم تا بازیابم
معنای زندگانی را
نمی دانم کار خداوند را؛
که چرا آفریده است او مرا
شاید با خودم صادق نبودم
تا بشناسم، هدایت او را
بنده کوچک خدا؛ داریوش دوسرانی (TAVABAM)
رحمانا ، بر ما ببخشا
رحيما ، بر ما رحم كن
ملكا ، بر ما تو پادشهي
قدوسا ، تو مقدس تريني
مؤمنا ، اطمينان كن ما را
عزيزا ، تو چه با شكوهي
جبارا ، تو فقط توانگري
متكبرا ، تو از همه بزرگي
خالقا ، تو تنها مي آفريني
بارئا ، درستي از توست
مصورا ، صورتگر ماهري
غفارا ، هميشه بخشاينده اي
قهارا ، كاهنده قهري
وهابا ، به نيكي مي بخشي
رزاقا ، روزيت هميشگي است
فتاحا ، فقط تو مشكل گشائي
معبودا ، ما فقط عابديم
تنظيم : داريوش دوسراني ( tavabam )
مي گشتم من در دفتر خاطره ها
برگ به برگش و در آن لا به لاها
تا كه جمله اي يابم و در آن پر معنا
هر چه يافتم نديدم كه از آن چيزي را
و فقط همين آمده شد توي ذهنم و هم يادها
كه امانت امانت خداست و اجر آن في امان لله
تنظيم شعر : داريوش دوسراني ( tavabam )
شُكر نعمت خدا ، نعمتش افزون شود
چونكه رحمت خدا ، رحمتش قرين شود
گر زحكمت خدا ، اگر دري بسته شود
در ديگري خدا گشايد ، چشم اگر بينا شود
بنده اش خواهم ماند ، عمري اگر باقي شود
به آخرت هم پر كشم ، بندگيم همان شود
مثل او از كجا يابم ، چون او خدايم شود ؟
همچو او همتا نباشد ، زندگيم فاني شود
من هميشه ياد اويم ، او فقط ياريم شود
غير او هيچ كس نباشد ، او فقط ناجيم شود
پس به نعمت خدا ، شكر نعمت خدا واجب شود
پس به رحمت خدا ، سجدگي نيز به خدا واجب شود
تنظيم شعر : داريوش دوسراني ( tavabam )
هيچ اسمي ستايش شده تر از نام « محمَّد » ( ص ) ، من نديده ام
هيچ اسمي برگزيده تر از نام « مصطفي » ( ص ) ، من نديده ام
هيچ اسمي به برتر از نام « فاطمه » ( س ) ، من نديده ام
هيچ اسمي درخشنده تر از نام « زهرا » ( س ) ، من نشنيده ام
چه اسمي بزرگوارتر از نام « علي » ( ع ) ، مي توان يافت ؟
چه اسمي شجاع تر از نام « صفدر » ، مي توان سراغ داشت ؟
چه اسمي نيكوتر از نام « حسن » ( ع ) ، مي توان ديد ؟
چه اسمي پسنديده تر از نام « مجتبي » ، مي توان ستود ؟
چه اسمي سر بلندتر و آزاده تر از نام « حسين » ( ع ) ، مي توان جست ؟
به نيكنامي سيد و سالار بودن از نام « سيدالشهدا » ، آيا مي توان گشت ؟
هيچ نامي به سجودي تر از نام « سجاد » ( ع ) ، من نديده ام
هيچ اسمي در بهترين حالت عبادت از نام « زين العابدين » ، من نشنيده ام
چه اسمي گشاينده تر از نام « باقر » ( ع ) ، وجود دارد ؟
چه اسمي در شكافندگي علم از نام « باقرالعلوم » ، برتري دارد ؟
راستي و درستي كه در نام « صادق » ( ع ) پيداست ، در هيچ اسمي پيدا نيست
كه با اسم « جعفر » مانند رود و نهريست كه زلالي نامش ، در ذهن مهياست
هيچ اسمي در فرو خورندگي خشم ، برتر از نام « كاظم » ( ع ) ، نمي توان يافت
آيا به مانند اسمي در گشايش حاجتها همانند نام « باب الحوايج » مي توان گشت ؟
چه اسم رضايتمندي دارد نام « رضا » ( ع ) كه نامش هم ، « پر از رضايت » است
چونكه آن نام در « ضامن آهو » بودن هم ، رضايت دارد
چه اسمي پرهيزگارتر از نام « تقي » ( ع ) و در كنار آن « محمَّد » ، سراغ داري ؟
عجب نام نيكي است « جواد الائمه » كه از آن بخشندگي ، فراوان باريده است
هيچ اسمي به پاكيزه تر از نام « نقي » ( ع ) و در كنار آن « علي » ، پيدا نمي شود
چون هيچ اسمي هدايت كننده تر از نام « هادي » ، وجود نداشته است
در اسم « حسن بن علي » ( ع ) هم فقط ، پسنديدگي و بزرگواري ميبارد
چونكه در نام « عسكري » از لشكري ، برتري ميبارد
در اسم « محمد بن حسن » ( ع ) ، حُسن آن به نيكو سرشت بودن آن است
چون نام « مهدي » ( عج ) را فقط خدا انتخاب كرد و به فرمانش حجت بر همه واجب و تمام گشت
تنظيم : داريوش دوسراني ( tavabam )
من هميشه تنهاييم را ؛
با تنهايي قسمت مي كنم
تو اگر ميبيني كه من تنهايم !
چونكه تنهايي ؛
نمي خواهد تنهاييم را ؛
تنها بگذارد
تنها در تنها بودن مي توانم
به ياد تنهاترينم باشم
و آنهم تنها تو...
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
گفته بودمت : تو فقط تنها مني
گفته بودمي : تو فقط تو از مني
گفتمت : من فقط يه قاليم
گفتمي : مرا ببين چه عاليم
بگفتم : من ديده ام به روي توست
بگفتي : و دست من در دست توست
چونكه گفتم : عشق من مثل فرهاد بود
و چه زيبا تو گفتي : در منم شيرين بود
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
جهان جاي تغيير است ، نه تقدير
و تقدير چنين است
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
اي دوست ، مظلوميت من سكوت من است
هر آنكس كه نفهميد ، بدان فرياد من است
تنظيم : داريوش دوسراني ( tavabam )
روزي ، از همين روزها
باز ميمانم ، در اين روزها
مرا چه حاصل ، تو اي غمها
به انتظارم نشستم ، در اين سالها
ديگر به كه گويم ، من اين رازها
كه همنوا كندم ، با اين سازها
آخر پُر باريده ام ، من اين اشكها
چرا نديده ام ، من اين دردها
وقت نيست مرا ، تو اي غمها
رها كن تو مرا ، با اين حرفها
عمر گرفته اين تنم ، در اين زخمها
كه با خود ببرد مرا ، همين طوفانها
تنظيم شعر : داريوش دوسراني ( tavabam )
ما بدنيا آمده ايم ، كه دنيا را ببينيم
نيامده ايم بدنيا ، كه دنيا را بگيريم
اين منزلگه ، مكان زندگي است و با خدا راز و نياز
نه جاي تفرجگاه ، و نه جاي تاخت و تاز و يا حرص و آز
مرا با دنيا ديده ، و همراه با او دلخوش است
دنيا طلب را به حالش واميگذارم ، كه حال او ناخوش است
تو اي دنيا طلب ، بگذار كه من نفسي تازه كنم
رد شو و برو كه با ديده ام ، صفايي تازه كنم
تنطيم شعر : داريوش دوسراني
ما كه ا ز شانس دگر چيزي نديديم ، زياد ناخوشيم !
دلمان را به چه بنديم ؟ كه باز ناخوشيم !
دل اگر داشت طلب ، بدهكاري به دلدار نداشت
وانچه خود داشت ، ز بيگانه تنمايي نداشت
حاصل اين همه رنج و در اين كنج قفس ، و جوابش چي بود ؟
حاصل اين همه رنج و در آن نفس نفس ، بگو سودش چي بود ؟
ما كه بي باده و مي ، فارغ از ميكده ها مست شديم
ما كه با اهل دگر ، فارغ از هر چه كه هست نيست شديم
ما كه از شانس دگر چيزي نديديم ، زياد ناخوشيم !
دلمان را به چه بنديم ؟ كه باز ناخوشيم !
تنظيم شعر : داريوش دوسراني ( tavabam )